سرای حوصله
تورج پارسی
سرای حوصله بس تنگ و تاره
گرش زخمی رسه چون سیم تاره
کجا باید بروم از دست غم هــــــا
که هر جـــــا پا نهوم تاریک و تاره
خایماکا باورکن .....
تورج پارسی
سوم اپریل دوهزار چهارده
تمام روز نگاه بودم خایماکا
شتاب پاها از دستم خارج شده بود
می آمدم ، می آمدم
تا به تو بگویم
شاید خانه ی کوچک من برای آن همه زیبایی تو کوچک است .
خایماکا !
آدم ها میان دو خیره سر گرفتارند
زندگی و مرگ
اما من که عاشق نگاه و لبخندهای توام
هر دو را دور زده ام .
خایماکا باورکن تا خدا هست
آزادی نیست ! خایماکا باور کن !
دشمن همیشه " خارجی " نیست !
تورج پارسی
پنج شنبه سوم اپریل دوهزار چهارده / چهاردهم فروردین
با سپاس از آقای پروانه ارجمند که این صحنه را ثبت کرده است ! این هم نگهداست آیین های ملی با نابود کردن طبیعت ! زهی شرممان باد که مدعی هم هستیم ! اگر داریوش در بیستون از خشکسالی و دروغ و دشمن گفت ، بی گمان دشمن همیشه " خارجی " نیست ، دروغگو و دشمن و خشکسالی هم ، همین دوپایانی هستند که این چنین می کنند ! زهی شرم مان بود ، زهی !
و چه نابهنگام بود مرگ خایماکا
تورج پارسی
بیست و پنجم مارس دوهزار چهارده
و چه نا بهنگام بود مرگ
" خایماکا " درا وج شراب *
و باران یک ریزی که می بارید بی ترس و تلواسه بر نسای خاک .
گریزان بود خایماکا از شعله ای که پیرامونش را گرم می کرد
با نگاه نقاشی که رنگ را جان می بخشید در پرتره ی او .
خایماکا ! خود بهار بود که خزان کاشت و رفت ....
خایماکا با زورق غرور پر تشویشش به خاک نشست
در شبی سیاه ، که سیاه تراز همه ی شب های، شب ها بود
خایماکا ! بهار بود که خزان کاشت و رفت ......
*خایماکا نام زنی است در یکی از داستان هایم .
*کشور جامایکا سومین جزیره ی بزرگ دریای کارائئب است . این جزیره در زبان بومیان سرخ پوستش " خایماکا " نامیده می شود که به معنای " سرزمین بهار " یا " آب و چوب " است ، اسپانیولی ها اینجارا سانتیاگو نامیدند ! از دگر گشت خایماکا واژه جامایکا ساخته شده است . حرف خ J در اسپانیولی شبیه حرف J در انگلیسی است .