صادق هدایت و خیام

آمد سحری ندا ز میخانه ی ما
کی رند خراباتی و دیوانه ی ما
 برخیز که پر کنیم پیمانه ز می
 زان پیش که پر کنند پیمان ی ما

تورج پارسی
پنج شنبه بیست و ششم مارس دوهزار پانزده / ششم فروردین

این رباعی از خیام نیست و گویا از سلمان ساوجی است و شایدم رندی به سبک خیام سروده باشد. در وارسی هایم کار صادق هدایت را در زمینه ی رباعیات خیام  درست دانسته و ماخذ قرار می دهم ، در این کتاب که چاپ سال هزار سی سد و چهل دو و از انتشارت امیر کبیر است این رباعی را ندارد ، با وسواسی که هدایت در پژوهش داشته این را از خیام ندانسته است ...
نکته جالب توجه تعبیرات برخی از افراد است که خواندنی است وبر سر شراب انگوری خیام همان می آورند که بر سر شراب انگوری حافظ آوردند .
آقایی که نامش را تازه می شنوم به نام دکتر اسماعیل آذر در مصاحبه اش  چنین گفته اند :
اما در مورد مستی و شرابی که در ابیات خیام به چشم می خورد با آن چه که کوته نظرتان به آن می اندیشند بسیار متفاوت است 
 در هیچ کجای دنیا سحر می خانه باز نیست بلکه سحر وقت نیایش است . در روزگار خیام فساد در اوج بوده است او برای زدودن این مفسده ها بسیار تلاش می کند اما چون دستش به جایی نمی رسد می گوید : انگار که نیستی چو هستی خوش باش.
http://nasle-farda.ir/cms4/news.asp?id=1159516458
شایان توجه است که این کوزه از خاک شیرازست و  سوغاتی است از دوست ارجمندم دکتر عمرانی که چندین سال پیش در گاه نوروز به ما داد ..

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد