دیشب خیلی تام جونز گوش کردم ، گوشهایم در هنگام موسیقی بسیار مودب و همراهند پس از آن یک فیلم مستند نگاه کردم ، فیلم مسافر درون آدمی می شد و چه جور هم آدمی را عریان می کرد . بسیار برایم جالب بود ، شرابی خلر بود !!
حدود ساعت یازده و اندی سرازیر رختخواب شدم تازه همچون شاگردی که پای تخته احضار بشود تا درس حفظی جواب بدهد ، ما هم بیژن جان سمندر را از بر برای خودمان خواندیم تا خواب مان گرفت و در خواب به قول بیژن :
من نفهمیدم کجو به کجان نقل کجان . ای دل غافل !!!!


کجو به کجان . نقل کجان
بیژن سمندر
زیر درخت گل غزل می خوندم
غم عالمو از دل می تکوندم
کسی ویساده بود واگوش به کارم
هی ترید و سرید . نشس کنارم
من نفهمیدم کجو به کجان نقل کجان . ای دل غافل
دیدم گرمب گرمب قلبمو لرزوند
زبونم زیر شاه بیت غزل موند
دیدم که زیر جلی چشوی ئی نسناس
خط انداخت رو شیشه ی دل مث الماس
باز نفهمیدم کجو به کجان . نقل کجان . ای دل غافل
دیدم . جر خره . نقل ئی چیا . نی
هنو نیمده شد عزیز ترانی !
دیدم به جون من شور و فت افتاد
چراغ نفتی دلم به پت پت افتاد
باز نفهمیدم کجو به کجان . نقل کجان . ای دل غافل
زلم زیمبو عشق بود - او - من کر
بو غمش تو نیگا کردم به او بر
دیدم که سبزه جاش . رفته که رفته
دل منم باهاش . رفته که رفته
تازه فهمیدم کجو به کجان . نقل کجان . که رفته بود دل !
ها . ای دل غافل !!!!!!!!!!