استاد معینی کرمانشاهی هم رفت !
من مستم و مدهوشم، شبگرد قدح نوشم
از طایفهی بیخبرانم ، دیوانهی با نام و نشانم
تورج پارسی
سه شنبه هفدهم نوامبر دوهزار پانزده
تنها هنر مى تواند حالات درونى انسان را بیان کند .ىا به گفته اى » خبر عاشقان را تفسىرکند « . هنربا خط راستى که به سوى عنیت ها مى کشدجهانى بنیان مى نهد در قالب شعر و ترانه ، داستان ، موسىقى ، رقص ، باله ، نقاشى ، مجسمه سازى ، عکاسى ، فىلم و.... . هنر کهن ترىن و نژاده ترىن گام انسان در آغوش طبىعت و لالاىى دم ها و باز دم هاى انسان در راستاى تارىخ است .
ترانه سرایی یکی از شاخه های سرفراز ادبیات ماست که به گونه ای رابطه تنگاتنگ با مردم دارد ! پیر و جوان ، دارا و نادار ، باسواد و بی سواد ، زن و مرد و .... بارها در شادمانی یا غم ترانه ای را با خود زمزمه کرده اند یا حتا در حین کار ! من از برخی ترانه های ایرانی همچون لالایی برای فرزندان و پس تر نوه هایم بکار برده ام !
بی گمان ترانه ها همره و همگام مردم بوده و به همین سبب خواننده ، نوازنده و آهنگ ساز از سویی و کلام آهنگین تر
انه سرا از سوی دیگر بر مردم گواه و مردم برآن گواه بوده و هستند !
در این راستا نام های جاودانه ای در خاطره تاریخی ما جا سازی شده است ، یکی از آن ستارگان فروزان ترانه سازی استاد معینی کرمانشاهی است ، که همین امروز روزگار را با ترانه " من مستم و مدهوشم " ورق زدم ، زمزمه کردم ، آه کشیدم با هزاران دریغا گویی بر روزگار برباد رفته !
همین اکنون دوست هنرمندم مسعود چم آسمانی از پرواز جادوگر واژگان موسیقیایی خبردارم ساخت ، سپس خبر را نیز بانو فروغ بهمن پور به آگاهی همگان رسانید .
به ملت ایران ، خانواده ی هنری ایران ، خانواده ارجمند استاد به ویژه بانو نوشین معینی کرمانشاهی همدریم را اعلام کرده و به فروهر آن جاودانه نام درود می فرستم .... با مهر همیشگی