به خاطر دست هایت
تورج پارسی
به خاطر دست هایت
با پای برهنه و پتی
از دیوارهای خاردار زمانه
از همه ی صخره ها و کوه ها ـ بی آنکه مرا کفش های آهنین باشد ـ
از همه گنداب های چرکین در چرک همه ی لحظه های تلخ بی رویا
از همه ی گریه های شبانه ام که عمری است به آن ها عادت کرده ام
عبور می کنم ، عبور
تا سرزمین آبی دستانت را ببویم ،
وببوسم در ترنم لبانی که آواز ی جهانی می خوانند
تا در گستره ی نگاهی فروتن که سال ها ست آنرا پس انداز کرده ام
در چشمانت سفر کنم .
آه اگر دنیا فقط ، فقط یک تخته سیاه به وسعت زندگی داشت
بی گمان نامت را با همه ی خط های جهان بر آن می نوشتم
تا جهان را به یگانگی همیشگی اردی بهشت دست هایت بخوانم .
با پای برهنه و پتی ......................................... فوریه ۲۰۱۰ پاریس
تورج پارسی
آن سال در همین سوئد در شهر گوتمبرگ یا به تلفظ سوئدی آن یوتوبوری انجمن زرتشتیان همایش جهانی " پژوهش در فرهنگ باستانی و شناخت اوستا " برگزار کرد . پژوهشگران از چهار سوی گیتی به سوئد آمده بودند از جمله استاد باستانی پاریزی از ایران .
به هنگام چای خوری چند نفری به دور میزی گرد امده بودیم استاد باستانی پاریزی هم حضور داشتند ، من اشم وهو که نیایش روزانه زرتشتیان است خواندم ، البته در این نوشته می خواهم نتیجه گیری هایی بکنم :
نجم الدین رازی در کتاب مرصادالعباد ، خیام نیشابور را" حیرت زده سرگشته و نابینا " خوانده است قفطی نیز که سد سال پس از خیام کتاب اخبار الحکما را نوشت " ترانه های خیام " را "مارهای گزنده ای برای شریعت"نامید
اما خیام در نگاه هدایت
برای خیام به غیر از ماده چیزی نیست ، دنیا در اثر اجتماع ذرات بوجود آمده که بر حسب اتفاق کار می کنند. این جریان همیشگی و ابدی است و ذرات پی در پی در اشکال و انواع داخل می شوند و روی می گیردانند از این رو انسان هَیچ بیم و امیدی ندارد و در نتیجه ترکیب ذرات و چهار عنصر و تاثیر هفت کوکب بوجود آمده و روح او مانند کالبدمادی است و پس از مرگ هم نمی ماند
می خور که به زیر گل بسی خواهی خفت
بی مونس و بی رفیق و بی همدم و جفت
زنهار به کس مگو تو این راز نهفت
هر لاله که پژمرد نخواهد بشکفت
به راستی همیشه شریعت ها از دست دانش و دانشور دل خونی داشته و کینه توزانه انتقام گرفته اند، به این گفته ی پروفسور هاوکینگ توجه بکنید تا آشکار بشود که چرا خیام ها ، هاوکینگ ها مار گزنده ای برای شریعت ها هستند
هاوکینگ می گوید: ظرفیت انسان برای پذیرش گناه و تقصیربه اندازه ای است که همیشه راهی برای معرفی تقصیر کار پیدا می کند. خدایان در اثر بد فهمی انسان از طبیعت زاده شده اند