Ten years ago today, the National Iranian American Council (NIAC) was born. While I technically wasn’t there as a staffer to see it for myself, I’d like to say I was there in spirit. The reason being, as long as I can remember, I’ve wanted an organization that fights for the rights of the Iranian-American community. And, as long as I can remember, I’ve wanted our community to have a voice and be more than what the media and others define us to be.
I was born and raised in the Midwest, or as my home state’s motto says “The Heart of it All.” While I feel incredibly blessed to have been brought up in a warm and supportive community, a girl named Nobar sporting big brown hair and packing “cotelette” sandwiches for school lunch made me somewhat of an odd ball. I was asked if I “spoke Muslim” and was told I’d go to hell because of my religion. I remember also being told in elementary school that my friend could no longer play with me because I was “a Saddam Hussein.” (Ahem … Michelle, sorry, but I’m still bitter about this!)
I’m not complaining. I love my name, despite the fact that it was easy fodder for the jokesters in school. And, I love my heritage, despite the fact that I complained relentlessly about having to go to Farsi school as a kid. But, these differences didn’t make me weak or scared. They made me stronger, and left me wanting something bigger and better for our community.
And, yet, my story is not a unique one. We’ve all felt the dilemma of being proud of our heritage, but tired at times of feeling like we have to defend it. We’ve all felt the desire to be treated as one of “us,” instead of one of “them.” We’ve all wanted to be heard, rather than told what our community – and loved ones still living in Iran – should do/say/feel.
And, that’s exactly why I joined NIAC.
I started with NIAC as a member, but officially joined the team as the Director of Community Outreach & Programming in October 2010. While it’s been extremely challenging at times, this is hands down the most rewarding job I’ve ever had. It’s rewarding because I get to interact daily with Iranian Americans across the country. It’s rewarding because I know that we are making a difference in the lives of the thousands of people who constitute our membership.
For ten years now, NIAC has been proving itself time and time again by its actions and ever-growing list of accomplishments. Whether we are galvanizing our grassroots for letter writing campaigns, organizing briefings and conferences on Capitol Hill, working with our Ambassadors to plan events at the local level, scheduling in-district meetings between our members and their Representatives, giving Iranian-American students opportunities to intern on Capitol Hill, or shining the media spotlight on issues that matter to us most, the NIAC team is working hard to make sure our community has a voice here in DC.
While others have often tried to intimidate or prevent us from succeeding, we don’t back down because we know we have the support of the Iranian-American community. Our membership helps us determine our policies and priorities. But not only do our own internal polls show the support we have for our positions, external polls do as well. Ten years ago, the overwhelming majority of Iranian Americans who opposed war and wanted to stand up for human rights were not a part of the debate in Washington. And, now we are. Ten years ago, the overwhelming majority of Iranian Americans who wanted an organization to support our rights and help us learn about American democracy, had no place to go. And, now we do.
So … Happy birthday to us! We’re growing up fast, but thanks to our amazing leadership and membership, we just keep getting better and better with age.
And, only because I believe we deserve it … here’s a little diddy from me to us: (insert beautiful Googoosh-like voice here) “Tavalod Tavalod Tavalodet mobarak! Mobarak, Mobarak, Tavalodet mobarak!”
روز اول ماه مه
روزجهانی کارگر بر زحمت کشان جهان شاد وپیروز باد .
کارگران جهان با هم ،همسو وهمگام شوید
تورج پارسی
چون که عشق آید
تورج پارسی
سر برهنه ، پابرهنه
زار زار کوچه هایم
چون که عشق آید
بباید بود دیوانه
هفتم اپریل ۲۰۱۲ پاناما
سابقه ی تاریخی دریای پارس
باز نشر این مقاله به مناست دهم اردی بهشت روز دریای پارس
تورج پارسی
استرابو strabo ( ٢٤ ad - ٦٣ Bc )
تاریخ دانی که به پدر جغرافیا نامورست از چهار دریای دنیای قدیم نام می برد :
۱ - دریای روم که امروز دریای مدیترانه نامیده می شود
۲ _ دریای پارس یا سینوس پرسیکوس Sinus persicus
۳ - خلیج عربی که امروز دریای سرخ نامیده می شود
۴ - دریای مازندران
دریای پارس یا سینوس پرسیکوس میان ایران و شبه جزیره ی عربستان واقع شده و با دریای عمان از راه تنگه هرمز پیوند پیدا می کند . بر شمالی آن یعنی از دهانه ی اروند رود تا تنگه هرمز کرانه ی ایران زمین است و در اندک مساحتی از گوشه شمال غربی آن کشورهای ایراک ( عراق ) و کویت جا گرفته اند .
در روزگار شاهنشاهی هخامنشی این دریا را پارسا درایا Parsa deraya
می گفتند که با آنچه امروزه ایرانیان کرانه نشین این دریا از بوشهر تا بندر عباس در گویش خود به کار می برند نزدیک است دریه ی پارس
Deryayay pars
از آغاز سده ی بیستم میلادی در نوشتارهای جغرافیایی واژه "خلیج " به جای واژه ی "دریا " به کار گرفته شد و در عوض کمتر از نام درست آن که دریای پارس است و تاریخی چند هزار ساله پشت سر دارد سود جستند . چه خوبست ما نیز همچون کرانه نشینان آنرا " دریای پارس " بخوانیم و از واژه ی خلیج بپرهیز یم
ساز ناکوک الخلیج العربی !
در سال ۱۹۳۰ یعنی نه سال پیش از جنگ دوم جهانی بر مبنای سیاست استعماری دولت انگلیس
Sir charles Belgrave
نام بی مسما و بی سند خلیج عربی را به کار برد . او که نماینده ی سیاسی بریتانیا و از سال ۱۹۲۰ تا ده ۱۹۵۰ مشاور امیر بحرین بود طرح تغیر نام همیشه پارس را ریخت و به وزارت امور خارجه دولت متبوعه خویش پیشنهاد داد و پیش از آنکه پاسخی دریافت کند برخی ادارات دولتی را تشویق نمود تا از نام جعلی خلیج عربی استفاده کنند ، اما دولت بریتانیا به علت درگیرهایی که با رضا شاه و جنگ دوم جهانی پیدا کرد ، این پیشنهاد را بایگانی کرد اما البته از چشم دور نگه نداشت بلکه شیوه دیگری را در پیش گرفت به این عبارت که از ده ۱۹۵۰ کوشید عرب ها را از گوشه و کنار تشویق کند که به بحرین کوچ کنند تا بومیان ایرانی در اقلیت قرار دهد . این کار نیز توسط چارلز بلگریو انجام یافت بطوری که تا پایان ده ۱۹۶۰ بر جمعیت عرب مهاجر افزوده شد و گروه اکثریت جامعه رارا تشکیل دادند و در واقع گامی دیگر در در ره ایران زدایی از دریای پارس توفیق . نقشه شوم نماینده سیاسی انگلیس آتش زیر خاکستری بود که نیاز به فرصت تازه داشت ، این فرصت هم در سال ۱۹۵۸ در ایراک - عراق - به وجود آمد .
ایراک یا ( عراق ) همسایه ی غربی ما
چگونه کشوری به این نام شکل گرفت ؟
پس از شکست دولت عثمانی در جنگ دوم جهانی اول ، فاتحان جنگ یعنی انگلیس و فرانسه برای حفظ منافع خود در سرزمین های شکست خورده دست به تشکیل کشورهایی کوچک چون سوریه ، ایراک ، لبنان و اردن زدند و در کشورهای تازه تاسیس دولت های سرسپرده خود را بر سر کار آوردند .
در این زمان نقش موثر ادوارد لارنس
Edward Thomas Lawrence نامور به لارنس عربستان ( ۱۹۳۵ - ۱۸۸۸ م ) باستانشناس ، افسر ، سیاستمدار و نویسنده ی انگلیسی یا به گفته ای جاسوس انگلیس که پس تر دارای عنوان Sir هم شد برجسته است . لارنس ، فیصل پسر حسین شریف مکه را که از سرسپرده گان دولت بریتانیا بود و در جنگ انگلیس بر علیه عثمانی شرکت بی چون و چرا داشته به کنفرانس صلح پاریس (۲۹ ژانویه ۱۹۱۹ ) فرستاد ، پس از این کنفرانس فیصل به عنوان پادشاه سوریه تعین شد ، اما چون سوریه تحت قیمومت فرانسه قرار گرفت ، فرانسویان فیصل را نپذیرفتند ، لارنس دوباره به برپایی کنفرانسی در قاهره دست می یازد که در آن سر چرچیل ، سرپرسی کاکس ، گرترودیل و جان فیلیپی شرکت داشتند . در این کنفرانس فیصل با پذیرش همه ی شرایط بریتانیا به عنوان دست نشانده انگلیس به پادشاهی کشور نو بنیاد ایراک تعین یا منصوب شد ( اگوست ۱۹۲۱) در مدت ۳۷ سال سرسپردگی - پادشاهی فیصل یعنی از اگوست ۱۹۲۱ تا کودتای جمهوری خواهان جولای ۱۹۵۸ به رهبری سرهنگ قاسم که فیصل دستگیر و کشته شد ۵۸ هیات دولت در کشور ایراک تشکیل شد که از آن میان نوری سعید ( ۱۸۸۸-۱۹۵۸ م )۱۴ بار به نخست وزیری رسید ، فیصل و هیات دولت او سرسپرده سیاست استعماری انگلیس در منطقه بودند .
پیدا شدن سرهنگ قاسم در تصویر سیاسی ایراک
سرهنگی به نام عبدالکریم ابن قاسم مقصود ( ۱۹۶۳-۱۹۱۴ م ) که درس خوانده ی مدرسه های نظامی بغداد و انگلستان بود و در ۱۹۴۸ در جنگ بر علیه اسراییل و در سال ۱۹۵۶ در دوران بحران کانال سوئز شرکت کرده بود در جولای ۱۹۵۸ کودتا کرد و رژیم سلطنتی ایراک را بر انداخت و با سمت نخست وزیر و فرمانده ی کل قوا و ریاست جمهور کار خود را آغاز کرد . این سرهنگ چهل و چهار ساله از همان آغازبه دست آوردن قدرت سیاسی - نظامی ادعای رهبری جهان به اصطلاح عرب را داشت ، اما رقیب او در این میان سرهنگ چهل و دو ساله ی مصری جمال عبدالناصر (۱۹۷۰ - ۱۹۱۶۹ م ) بود که دشمنی با اسراییل نامش را بر سر زبان انداخته بود و چشمان به اصطلاح جهان عرب به او دوخته شده بود . قاسم برای اینکه میدان را از دست رقیب مصری بیرون بیاورد به پیشنهاد بایگانی شده ی Sir Chales Belgrave
خون تازه ای بخشید و آنرا دوباره به جریان انداخت ، به این عبارت که نام دریای پارس را الخلیج العربی و و خوزستان را نیز عربستان اعلام کرد . اما شگرد آقای قاسم نزد عرب ها نگرفت به طوریکه حتا کویت قرارداد استقلال خود را با انگلیس نیز در سال ۱۹۶۱ همراه با نام الخلیج الفارس امضا کرد . اما سرانجام تلاش و تبلیغات ناصر یسیم و بعث عراق و سوریه بی ثمر نماند و در دهه ی ۶۰ تا ۷۰ در جهت پیشبرد پان عربیسم که در واقع یک رودرویی با ایران بود نهادهایی در شیخ نشین ها ی دریای پارس شکل گرفتند . این نهاد ها که اغلب در دانشگاها و مراکز علمی و پژوهشی فعالیت می کردند زیر پوشش سیمنارها و کنفرانس های پژوهشی ! با بودجه های کلان به شیوه های گوناگون پژوهشگران را وادار می کردند که تا نام غیر تاریخی - حقوقی الخلیج العربی را به کار گیرند . در این ره پول نفت کشورهای عربی بی دریغ پخش شد درنتیجه بسیاری از مراکز دانشگاهی و پژوهشی به ویژه شرکت هایی که در حوزه ی چاپ تاریخ و جغرافیا کار می کردند نام جعلی خلیج عربی را پراکندند و از خوان دلارهای نفتی بهره ها بردند که در معرکه گیری پان عربیسم B B C و تایمز لندن نقش عمده ای را بازی کردند آنچنان که دهه ی شست و هفتاد روزنامه های انگلیس تحت تاثیر رادیو ی فراگیر بی بی سی از نام من درآوردی و مصلحتی خلیج سود جستند شگفت آورست که تمام خلیج های دنیا نام دارند مگر دریای پارس که در تاریخ ، نام و هویت تاریخی دارد . نا گفته نماند که صدای سازموسسه ی نشنال جیوگرافیک National Geographic نیز قابل تامل است !
نگهبانان دریای پارس persian golf task force.
شوربختانه در برابر پان عربیسم کاری انجام نشد در نتیجه اینان نه تنها نام دریای پارس را به خیال خود با پول نفت تغیر دادند بلکه پدیده های فرهنگ پربار ایران زمین را نخست به نام تمدن اسلامی !!!! و سپس به نام "تمدن عرب " در دنیا پراکندند . شوربختانه این کوتاهی سبب شده است که در انسیکلوپدیا ها ، رادیوها تلویزیون ها ، کتاب های درسی مدرسه و دانشگاه های غرب آنچه ایرانی و فرایند فرهنگ ایرانی است به نام عرب گفته و نوشته شود و با عبارت "غرب مدیون تمدن عرب است " مهر تایید و تکریم پای آن گذاشته شود .
خوشبختانه در سال ۱۹۸۸ ایرانیانی آگاه و مسئول که بیشتر آنها از دانشگاهیان هستند احساس مسئولیت کرده دور از بی حالی و بی تفاوتی و حتا محافظه کاری سازمانی برای نگهبانی و دفاع حقوقی - تاریخی هویت دریای پارس تشکیل دادند . این سازمان برای نهادها و شرکت های متخلف نامه هایی را که از پشتوانه ی تاریخی حقوقی برخوردارست می فرستد این روشنگری و آگاهی اثر مثبت داشته مگر نزد شرکت هایی که منافع بی شماری در کشورهای عربی دارند .
سرچشمه ها
Sven Tägil Konflikt o samarbete vid Persika vilken lund University Press
پیروز مجتهد زاد خلیج پارس در درازنای تاریخ ره آورد شماره ۴۰ زمستان ۱۳۷۴
پیروز مجتهد زاده بحرین جز خاک ایران نبود که جدا شد
ره اورد شماره ۴۸ پاییز ۱۳۷۷
فرهنگ معین
ماهان عابدین کیهان لندن شماره ۹۷۰ دوازده شهریور ۱۳۸۲
نام دریای پارس در برخی زبان های گیتی
انگلیسی Persian Gulf
آلمانی Persischer Golf
ایتالیایی Golfo persco
فرانسه Golf Persique
روسی Персидский залив
ژاپونی Perusha wan
آن کولی غمگین آنگاه که می نواخت و چشمانش شادی را می سرودند در پایان هرچهار مصرع آرام می گفت " جکتم
هرگز کسی ندانست که به چه معنایی است این واژه را می شذ یک جور ترجمه کرد: یک جور یک نهایت است ، یک اوج که بوی والایی شراب می دهد. این عکس را در کستاریکا گرفتم از زیبایی آن یک باره واژه ی جکتم را فریاد کردم. به راستی جکتم
جکتم
جکتم که آن کولی روس در آهنگ هایش بکار می گرفت، شایدم همانند باشد با واژه حببب من " که آواز خوانان ایرانی بکار می گیرند
"
در میان مردم کستاریکا نیز جمله یا واژه کوتاهی است که در امریکای لاتین کاربردی ندارد و حتا معنای آنرا هم نمی دانند چرا که برآمده از میان مردمان ساکن کستاریکا است
pura vida
که به معنای عالی است یک جور نهایت است
و این نهایت را در مخالف سه گاه با این بیت پایان می برم که خود نهایت است
دوشینه شکستیم به یک توبه دو صد جام امروز به یک جام دو سد توبه شکستیم