خوان نوروزی زرتشتیان



خوان نوروزی زرتشتیان



 تورج پارسی


"هفت سینی را بیاورید " این صدایی است که هنوز در خور بیابانک بگوش مى رسد،نشان می دهد رسم دوره ی ساسانى این بوده است که در گاه نوروز هفت سینى به نشانه ی هفت امشاسپند  ازفراورده های طبیعى ىا میوه ها و نقل و شیرینى پر می کردند و پیرامون خوان نوروزى می گذاشتند ، به مرور زمان هفت سینی به هفت سین تغییر شکل پیدا می کند . زرتشتیان امروزه به آیین قدیم خوان نوروزی را می گسترانند ، ازآنجا که نوروز جشن نمادی آفرینش ، نوزایی طبیعت و روز سپاس از همه داد و دهش هاست آنچه را  بر خوان نوروزی می گذارند بیانی از نزدیکی انسان به طبیعت است . زرتشتیان به دنبال جور کردن سین هاى هفتگانه نیستند . در روزهای نوروزى زرتشتیان کنار آستانه ی در خانه شمع روشن می کنند و آویشن می گذارند. یاد آور  مى شود که زرتشتیان پرتره ی زرتشت راهم بر خوان نوروزى می گذارند چرا که ششم فروردین  زادروز اونیز هست

۱ــ آب : نشانواره روشنی و پاکی است . هر کجا آب هست آبادانی هم هست . چنانچه آبادی به جایی گفته می شود که آب در آن یافت شود وخانه و کاشانه ای برپا باشد . به جایی بیابان می گوییم که نه آب هست ، نه آبادی ، نه گلبانگ انسانی . پس آبادی و ابادانی ساختی از سازندگی و هستی یابی است . از سوی دیگر آب نشانواره اناهیتا فرشته آب و فراوانی و باروری است ، سخن فرجامین اینکه اب دومین آفرینش اهورایی است . در ظرف آب برگ آویشن یک دانه سیب یا انار یا نارنج و چند سکه مى گزارند . تا روز ششم فروردین که زادروز زرتشت است دوبار آب ظرف را عوض می کنند و  ،همانطور که سبزه به آب داده می شود این آب را روی درخت  می ریزند به ویژه روی درخت مورد

۲ـ سبزه    :  سبزه نشانواره ای است از زایش وباروری و نوزایی وبرکت در طبیعت  نمادی است از امشاسپند امرداد که نگهبان گیاهانست   .. در گاه گواه گیران پارچه سبز به نشانواره زایش و باروری وبرکت بر دوش اروس و داماد زرتشتی جا دارد . بیست و پنج روزپیش ازنوروز در دربار پادشاهان ساسانی   ، بر دوازده ستون از خشت خام به نشانه ی دوازده ماه سال ، دانه های گوناگون گیاهی می کاشتند . در روز ششم فروردین یا نوروز بزرگ که مصادف است با زادروز زرتشت برداشت محصول کرده و هر گیاهی که پربارتر بود   به فال نیک گرفته مى شد.

۳ شیر تازه : نشانواره ای است از زایش و یادی است از آفرینش انسان .

۴ ـ تخم مرغ رنگین : تخم و تخمه نمادی است از نطفه و نژاد . بیانی است از نطفه باروری که   باید جان گیرد و زندگی یابد .

۵ـ  آینه : نماد شکل یابی فروهر مینوی با قالب مادی یا زمینی است . به همین دلیل بر خوان نوروزی و سفره پیوند زناشویی جای می گیرد . نمادی است از زایش و هستی .

۶ــ آتشدان یا مجمر آتش : نشانواره ی کانون گرم خانواده و دودمان  است . آتش از آخشیج های _ عنصر _مورد باور و اعتبار آریایى ها به ویژه ایرانیان است . در آتش صندل ، عود، کندر و رازیانه مى ریزند تا فضاى خانه را خوشبو سازد

۷ــ نان : نان نشانواره برکت است . در دوره ساسانی معمولا بر نانی که در سفره نوروزی گذاشته می شد ، می نوشتند افزون بادا .نانی که امروزبا کنجد بر آن مبارک باد می نویسند و بر خوانچه اروسی  می گذارند ،  در واقع یادمان سفره نوروزی و برکت خواهی است . به همین دلیل خانواده ها معمولا یکروز پیش از نوروز به نیت برکت خواهی نان می پزند .

۸ ــ کتاب دین : اصولا هرخانواده دین باوری ، کتاب دینی خود را بر سفره می نهد چرا که کتاب نماد پارسایی و خرد است . برخی از مردم نیز  شاهنامه و دیوان حافظ را بر خوان نوروزى می نهند و زرتشتیان اوستا را

۹ـ شمع های فروزان : نور نشانه خرد و دانایی است . برپایی و پویایی خرد ، گریزان شدن و نابود شدن اهریمن نادانی و کژخواهی است .

۱۰ــ سمنو : بیانی است از زایش گیاهی . خوردن سمنو از بایسته های نوروزی است ، به همین دلیل یک شبه آنرا از ریشه گندم سبز با زحمت و سختی فراهم می آورند .

۱۱ ـ سنجد بیانی است از عشق و دلدادگی که پی آمدش ساخت زندگی زناشویی است .

۱۲ـ ماهی   نشانواره اناهیتا فرشته آب و باروری است . کناره های برخی از بشقابهای ویژه آیین های دینی با شکل ماهی و انار که  نشانواره های فرشته آب و فراوانی است زینت یافته است .1
در گذشته بر خوان نوروزی زرتشتیان تنگ ماهی نبود ، به تازگی اینان نیز بر خوان نورزی تنگ ماهی سرخ مى گذارند

 ۱۳ــ سیب همچون سنجد راز و رمز عشق و دلدادگی را آوازه گرست . درفرهنگ مردم نیمی از آن زن و نیمه ی دیگر را مرد تعبیر کرده اند . این تعبیرشاعرانه ایست از همراه   و همساز شدن  و هم بختی زن و مرد .
۱۴ـ انار : میوه مقدسی است که از دور دست تاریخ تا کنون مورد احترام ایرانیان است » به تعبیر مردم کرمان  انار میوه بهشتی است «این میوه با رنگ آتشین گلش و غنچه ای که همانند  آتشدان است ، باید در سفره نوروزی وجود داشته باشد . از سویی  نشانواره ای است از اناهیتا  فرشته فراوانی وباروری .چرا که او » نطفه همه ی مردان را پاک کند و زهدان همه ی زنان را برای زایش ، بی الایش  سازد . ا وست که زایش همه زنان را آسان گرداند و به هنگام نیاز شیر در پستان زنان باردار آورد ۲
  پردانگی انار بیانگر برکت و باروری است و به همین دلیل در ادبیات ما ، سینه زنان  تعبیر شاعرانه یافته و به انار شباهت داده شده است .  باستانی پاریزی در رویه ۳۰۷ خاتون هفت قلعه می نویسد :یکی از پرشکوه ترین مراسم عروسی روستاهای اصفهان انار زدن جلوی عروس است .وقتی که عروس وارد محوطه ی خانه شد ، داماد که قبلا به اتفاق یک نفر از بزرگان فامیل روی پشت بام حجله رفته و دستمالی پر از گندم و جو و نخود چی و کشمش به کمر خود بسته شروع می کند به پاشیدن آن روی سر عروس و همراهان ، تا وقتی عروس درست جلو در حجله خانه قرار می گیرد . آنگاه داماد اناری از جیب درآورده و جلوی پای عروس به زمین می زند و پایین می آید . مردم  با این کار آرزو می کنند که قدم عروس همچون دانه های بی شمار انارپرخیرو برکت باشد . از سوی دیگر انار بیانی است از ورجاوندی و فرخندگی و نسلی که باید با این پیوند تداوم  بیابد .
۱۶ ـ سکه   نمادی است از شهریور ایزد نگهبان فلزات و بیانی است از برکت مادی
۱۷.  گلاب : بیانی است از بوی عشق و دلدادگی .
۱۸ _ شراب   نیز بیانی است ازتازگى و تندرستی . از آشامیدنى های معمول ایران باستانی یکی شراب بود چنانچه در دوره هخامنشیان مزد جنسی آرد ، گوشت و شراب بود ، از آنجایى که اسلام شراب را حرام دانست هوشیاری ایرانیان سرکه را به روی خوان نشانید !
 مسعود سعد سلمان در باره ی نخستین روز فروردین  یا اورمزد چنین سپارش مى کند  :
امروز اورمزد است اى یار میگسار
برخیز و تازگی کن و آن جام باده آر
ای اورمزد روی  بده ،  روز اورمزد
آن می ، شادمان کندم اورمزد وار

۱۹ـ گل بید مشک : گل ماه اسفند است . اگر گل بید مشک در دسترس نباشد ظرفی از عرق بید مشک مى گذارند  

۱۸ـ اسفند یا اسپند از سپنتا که واژه ایست اوستایی و به چم مقدس است گرفته شده
اسپند تخم بوته ایست که در ایران و کشورهای جنوب آسیا می روید . در لاتین آنرا Rute نامند . در فرهنگ ایرانی این تخم بوته از سه دیدگاه مورد توجه است :
الف ــ گیاهی است که نام امشاسپند سپندارمذ را را بر خود دارد و به همین دلیل     ورجاوند و گرامی است و بر خوان نوروزی جای می گیرد ودر مکانهای مذهبی بر آتش ریخته می شود. .
ب ـــ  دود و بوی اسفند به عنوان ماده پلشت زا به کار برده می شود . در برخی  شهرستانها  برای جلوگیری و دفع سرماخوردگی ، خانه را با دود آن پلشت زدایی می کنند  .
پ ــ به عنوان ماده ای که از چشم زخم جلوگیری می کند ، مورد باور مردم است .
۱۹_ماست ، پنیر.  سبزی   ، کماج ،نان شیرمال به  نشانه برکت  است

۲۰  کله قند با پوشش سبز،  شیرینی و نقل و نبات : نموداری است از شیرین کامی . شایدم یادمان کشف  نیشکر است در دوره جمشید .بیرونی در آثار الباقیه به نقل از آذرباد موبد بغداد گزارش می کند : که نیشکر در روز نوروزکشف شد و مردمان در نوروز و مهرگان شکر هدیه فرستند ۳
۲۱_ آجیل یا لرک lork

زرتشتیان در حالی که رخت نو پوشیده اند در کنار خوان نوروزی به نیایش می ایستند ، پس از سال تحویل به یکدیگر شادباش می گویند و شاخه های سرو یا گل به نشانه ی خرمی و همگامی و همرنگ شدن با زایش طبیعت به همدیگر می دهند .  سپس به آینه نگاه کرده گلاب به رخ می زنند

سرچشمه ها:
۱ـ بهرام فره وشی ، جهان فروری انتشارات دانشگاه تهران
۲ـ گریشمن ، تاریخ ایران پیش از اسلام رویه ۱۰۵
۳ـ اوستا نامه مینوی زرتشت ، کرده یکم رویه ۱۳۷ به گزارش جلیل دوستخواه .
۴ـ بیرونی آثار الباقیه رویه۲۸۱.

.

دلبرا سفره نوروز بگستر که بهارت آمد


دلبرا سفره ی نوروز بگستر که بهارت آمد


 تورج پارسی


مژدگانی بده ای دل که نگارت آمد     

 شوخ چشمت که سفر بود ، به کامت آمد
از ره هجر دگر  ناله مکن کاین عیار       
زلف آشفته ، قدح دست ، سراغت آمد
این بهاران همگی جمله خزانی بودند
گل بیفشان به بهاران ، که بهارت آمد
راه این دلکده را آب بیـفشان با چشم
تا نخیزد غباری که نگارت آمد
دایره دست بگیر با می و مطرب بنشین   
خم قدح کن ، که سیه چشم خمارت آمد
 سال ها بسته شدی در بن زندان دلت   
درب محبس بگشا ، رهزن جانت آمد
گرچه اینجا گرفتار زمستان هستی
 دلبرا سفره ی نوروز بگستر که بهارت آمد        

پیش آهنگان نوروزی :



پیش آهنگان نوروزی :

تورج پارسی

نخستین پیش آهنگ خود طبیعت است ، کافی است به هوا و کیاه و درخت و پرنده نگهی بشود تا متوجه این مهم شد که طبیعت از حال زمستانی خود بیرون می آید و در حال تغیرست .
رند شیراز این معنا را چه زیبا تفسیر می کند :

نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد .

از منظر دیالکتیک پیر " زمستان " خود را نفی می کند تا زمینه ی نو " بهار " را بوجود بیاورد ، آن هم در شکل تدریجی به همین دلیل است که در فرهنگ مردم ماه اسفند " پیش بهار " است .اگر نگاهی به فرهنگ مردم انداخته بشود به تائید گفته می رسیم :

مردم نیریز فارس اسفند ماه را «مشکین فام» می گویند و ماه مشکین فام که شروع شد می گویند بوی عید می آید به همین خاطر به پیشواز نوروز می روند.. ایل قره پاپاق اسفند را " ماه عید " می نامد .در بدخشان نوروز را با نام "شاگون بهار" یا "شاگونی" نام می برند به همین دلیل یک ماه پیش از جشن "شاگونی" خود را آماده می کنند .
در مجموع آنچه را که مردم به عنوان پیش در امد نوروزدر خانه و کاشانه ی خود سامان می بخشند :
-خانه تکانی ( به گفته ی تاجیک ها خانه براری ) رنگ آمیزی ،تعمیرات ،نوسازی برای نمونه باید از سرزمین گیل ودیلم نامبرد که زنان از اوائل اسفند به " گل کار "مشغول می شوند یعنی از حصیر شوری گرفته تا تمیزکاری و صاف کردن کف اتاق ....
-دوختن رخت نو یا تمیز کردن رخت
-پاک کردن ظروف مسی یا نو کردن ظروف
- پختن نان و شیرینی و نان و خوراک و ویژه نوروز
- اماده کردن وسائل خوان نوروزی
- تخم مرغ رنگ کردن
- در برخی از سرزمین های برپاکننده نوروز ، پیش از نوروز درخت می کارند مانند قزاقستان ، تاتارستان ، آذربایجان باکو

آتش افروزان ها :

نخستین پیک نوروزی است که شاید بشود جا پایش را در آتشکده جست : از آنجایی که آتش آتشکده همیشه روشن و فروزان بود ، خانه ها آتش از آتشکده می اوردند تا اجاق یا آتشکده خانوادگی رو روشن بکنند ، این رسم هنوز در بویر احمدی به نام " در چرا " به عمر خود ادامه می دهد . نصر احمدی در کتاب مورفولوژه کرانه گمنام می نویسد : در تمام خانه ها و به ویژه فصل زمستان در اجاق آتس کورسو می زند که این وضعیت سمبل روند زرتشت گرایی و تقدس آتشکده است ، انتقال اتش از خانه ای به خانه ای دیگر وسیله شاخه هیزم یا چوب دستی سورعت می گیرد که در گویش محلی " در چرا " نامیده می شود
از انجایی که جشن های ایرانی یک نقطه محوری به نام آتش دارد ، در نتیجه آتش افروزی که نمونه بارز آن سده و سوری " چهار شنبه سوری " همیشه مطرح و کاربرد دارد . امروز آتش افروزان چند نفری هستند که که پیش از نوروز با رخت های رنگین و کلا دراز زنگوله دار در کوچه ها باخواندن و پایکوبی مردمان را نوید نوروز می دهند :

آتش افروز آمده
سال یک روز امده
آتش افروزصغیرم
سالی یک روز فقیرم
روده پوده اومده

هر چه نبوده اومده .
نوروزی خوان ها :
نوروزی خوان ها
این گروه ترانه ها ی بهاری و نوروزی می خوانند و به این گونه شادی که بایسته ی گاه نوروزی است به میان مردمان می برند .
ترانه هایی که در سما مازندران خوانده می شود ؛
باد بهاران آمده
نوروز سلطان امنده
مجده دهید ای دوستان
این سال نو بازآمده
ای نو بهار مبارک باد
این لاله زار مبارک باد
یزدى ها و نوروزخوانى
«پیک بهارى» از ترانه های مشهور یزدی ها در گاه نوروزست
نوبهاره نوبمو گل بشکفتابو بمو نوروز خون ببوبمو
بادست دستچوبمو یاربورده امرو بمو دست دینگن جیف درون
انعام ره هاده بیرون راضى بوه نوروزخون بحق شاه مردون
بهار جدید تازه ونوآمد،
گل شکفته شد وبوى خوشى آمد
برادرنوروزخون آمد،
بادستى که چوبدستى دارد آمد،
دستهایت را در جیب کن وانعام مارا بیرون بیاور
ازاین کارنوروزخوان راضى مى شود به حق شاه مردان .
در یزد ترانه هاى زیادى براى نوروز و آغاز سال نو خوانده مى شود. زرتشتیان این منطقه بیش از دیگران به خواندن آوازهاى نوروزى مى پردازند. یکى از زیباترین ترانه هاى زرتشتیان ترانه "نوروزى دارى " است که زنان زرتشتى مى خوانند.
تکم چی ها :
اروسک گردون های نوروزی هستند که در شهرهای اردبیل و مشکین شهر و ..... با حرکت دادن تکم یا اروسک ترانه های بهاری و نوروزی می خوانند و مژده سال پر برکتی را می دهند :
بهار آمد بهار آمد بهار امد
سیزون بوتازه بایراموز مبارک . یعنی عید نو مبارک

گل گردانی تاجیک ها !

از آمدن نوروز پیش از همه بچگان با اجرای مراسم گل گردانی به دیگران خبر می دهند. آنها یک دو هفته قبل از نوروز گروه شده، به کوه و پشته ها رفته و گلهای بهاری مثل بایچیچک، سیاهگوش و گل زردک را چیده و به دهه ها می آرند و خانه به خانه گشته به مردم سرودخوانان مژده آمدن نوروز را می رسانند.
صاحب خانه ها گلها را بوی کشیده و به چشم می مالند و به بچه ها کلوچه و قند و مویز، در بعضی جایها گندم و نخود می دهند. یکی از سرودهایی که در این مراسم می سرایند، این است:
گل آوردیم به مهمانی، تو قدر گل نمی دانی؟
اگر دانی مسلمانی، بهار نو مبارک باد!
گل آوردیم از پایان، خبرت می کنیم دهقان
بته غله به گل گردان، بهار نو مبارک باد!
گل زردک ثنا می گه، ثنای کبریا می گه.
به هر پهلو دعا می گه، بهار نو مبارک باد!
گل سیاهگوش هفت رنگََََی، خوراک کبک دلتنگَی
همیشه بر سرش جنگَی، بهار نو مبارک باد! دلشاد رحیمف
پژوهشگر تاجیک
یملیک چی های روستا های سبلان :

این گروه نیز کارشان همانند نو جوانان تاجیک است ، اینان نوروز گلی و گل های صحرایی و یملیک یا شنگ را به در خانه ها می کوبند و ترانه هایی درباره ی نوروز می خوانند ،و دسته گل و سبزی به خانه ها داده و هدیه می گیرند .
کوسه برنشینان : یکی از نمایش های موزیکال پیش از نوروز که توسط پیس اهنگان نوروزی اجرا می شود مراسم کوسه بر نشینان است ، نقش اصلی کوسه به عهده دارد که با رختی و ریشی و کلاهی و آرایشی خنده دار به اتفاق همسرش یا زن کوسه در کوچه و خیابان به راه افتند .
اروس گلی روستاهای گیلان : این نیز نمایشی است شادی اور که توسط پیش آهنگان نوروزی اجرا می شود . بازیگران این نمایش نوروزی عبارتند از پیر بابو، پیر غول ، اروس و همراهان او .

خراسانى ها و شادیانه هاى نوروزى

موسیقیدانان منطقه خراسان با دوتار خراسانى و آواز، مراسم ویژه نوروز را برگزار مى کنند. که شادیانه ها ی نوروزی شهرت دارد ، این ترانه های نوروزی کهن مانده های تاریخند که در گاه نوروز در کوچه و خیابان جاری می شوند .
نماد دیگر نوروز و بهار پرندگانی چون پرستو ، لک لک و درنا و.....است

و اما حاجی فیروز :

شخصیت نوروزی که بیش از همه ی پیش آهنگان آیین بهاری -نوروزی نامورست . مردی با چهره ی سیاه ، رخت آتشین ، گیوه ی نوک تیز منگوله دار، کلاه دراز منگوله دار و دایره زنگی ترانه شادی می خواند و با رقص و گویش ویژه اش کودک ، جوان و پیر را به جهان شاد نوروزی میهمان می کند ، به ویژه کودکان را از شادی سرشار می کند :
حاجی فیروزه،
سالی یه روزه،
همه می‌دونن،
منم می‌دونم،
عید نوروزه.
ارباب خودم سامالا علیکم،
ارباب خودم سر تو بالا کن،
ارباب خودم منو نیگا کن،
ارباب خودم لطفی به ما کن.
ارباب خودم بزبز قندی،
ارباب خودم چرا نمی‌خندی؟
بشکن بشکنه بشکن،
من نمی‌شکنم بشکن،
اینجا بشکنم یار گله داره،
اونجا بشکنم یار گله داره!
این سیاه بیچاره چقد حوصله داره.

نام حاجی فیروز که ترکیبی تازی / پارسی دارد می تواند چیز تازه ای باشد ، شایدم دگر گون شده ای از پیش آهنگان نوروزی باشد ، به هر روی شباهت زیادی به ترانه خوان های رو حوضی دارد .
دکتر مهرداد بهار حاجی فیروز را بازمانده ی آیین بازگشت ایزد شهید شونده یا سیاوش دانسته است . چهره سیاه نشانواره بازگشت از جهان مردگان و لباس سرخ نماد خون سیاوش .
در جای دیگر دکتر مهرداد بهار ، دکتر کتایون مزدا پور این آیین را برگرفته از سنت میان رودانی می دانند ، این قلم با وجود شباهتی که نامبردگان از آن اتخاذ سند می کنند ، حاجی فیروز را یک آیین ساخته شده بعد از اسلام می داند و احتمال می دهد که دگر گون شده یا تکمیل شده یکی از پیش آهنگان نوروزی باشد .

سرچشمه ها :

آیین های نوروزی نگارش دکتر مرتضا هنری
اساتیر و فرهنگ ایران دکتر جابر عناصری
جستاری چند در فرهنگ ایران دکترمهرداد بهار
مردم گیاه گاهنامه علمی و عاموی فرهنگ مردم . تاسال پنجم شماره ۱و۲ سال ۱۹۹۷
گزارش مهرداد فرهمند مارس ۲۰۰۴ بی بی سی
گزارش خورشید همدم جشن نوروز در تاجیکستان بی بی سی مارس ۲۰۰۴
شادان حنیف نوروز در سمرقند ۱۵ مارس ۲۰۰۴ بی بی سی
حاجی فیروز نماد کدام استوره است لادن پارسی بی بی سی
گروه فرهنگ و هنر ـ سمیه قاضى زاده

Touradj Parsi's photo.
Touradj Parsi's photo.

کاربرد اندیشه در جشن های ایرانی

کاربرد اندیشه در جشن های ایرانی
به مناسبت سال ۱۳۹۳ سال بزرگداشت جشن های ایرانی .
 به پیشنهاد بنیاد میراث پاسارگاد

تورج پارسی

جشن به معنای نیایش است ، نیایش به هستی ! در همین نیایش مسئولیت فردی نسبت به هستی آشکار می گردد ! جشن یک گونه پذیرای حرکت از " بودن به شدن " است ! نموداری از پیوند آدمی به پیرامون خود است ! جشن
شادی و شادمانی هستی است که انسان خودرا در آن شریک می کند !

به همین سبب " شادی " در آیین ایرانی بنیانی پر اعتبار دارد . نگهی کوتاه به راز و رمز آفرینش به روشن شدن مطلب یاری خواهد داد . بنا بر آنچه در بندهش آمده است ، آفرینش مادی در شش گاه در راستای یک سال سامان یافته است . نخست " آسمان " و به یاری آسمان " شادی " آفریده شد .... و در ششمین گاه یا آفرینش آخرین ، گیومرتن یا انسان میرنده پرهیزگار, هستی می یابد .....

پس شادی از نخستین گاه آفرینش ، با هستی همزبان ، همزمان و همگام است . اینجا این موضوع روشن می شود که شادی به نشانه ی درون مایه هستی از ویژ گی های آفرینش است . مطرح شدن شادی به عنوان یک اصل عمده دراین نظام فکری بسیار شایان نگرش است .
اگر نیستی را در برابر هستی بنهیم معنای شادی را در این اندیشه باز و گویاتر می سازد ، چرا که شادی ، نیک کرداری و پایه ی اعتماد آدمی است در زندگی . اگر چه مرگ را نقطه ی پایانی زندگی آدمی می دانند  ولی در همین ختم آغازی و وصلی هست یا به بیانی دیگر سیکل دیگری بر مبنای نظم گیهانی  اشا  می آغازد .

این چنین است که در آیین ایرانی  مویه  بر  مرگ تن  روا نمی باشد ، چرا که مویه انسان را به ورطه بیزاری از هستی انداخته و از بار اعتمادش می کاهد . مویه خزان لحظه ی آدمی ، زنگ کرکننده ای است که حتا " زمین را هم ناشاد می کند  .
بازتاب چنین اندیشه ای را در هیژده سنگ نبشته ی شاهان هخامنشی از
داریوش بزرگ  تا اردشیر سوم به روشنی می توان دید , چنانچه شعار و سرود دینی دوره هخامنشیان بوده است
بغ بزرگ است اهورا مزدا ،

او که این بوم " زمین " را آفرید ،
او که این " آسمان " را آفرید
او که " شــــــــادی " آفرید ،
مردم را .

بر مبنای چنین آموزشی است که ایرانی می کوشد تا راستی را در کارهایش از میان نبرد ، باچشمانی روشن و پاک به زمین و خورشید و ..... بنگرد . دستان را برای آبادانی بکار ببرد و از روی خرد بر دامنه ی روشنایی بیفزاید . برآمد نهایی چنین بینشی تبلور  شادی  است در جهانی که به گفته ی داریوش شاه شاهان در نقش رستم : اهورامزدا آنرا زیبا آفریده است .  ...

ایران سرزمین جشن ها بود بیش از هفتاد دو جشن سالیانه داشتیم که بیشتر آنها  در رابطه با محیط زیست است و هم چنین جشن " آغازها " ست همچون نوروز و....
هر چند در راستای تاریخ با هجوم بیگانگان این جشن ها مورد بی مهری   و ستم قرار گرفتند اما چون در مردم ریشه داشتند ، همچنان پابرجا هستند . از روزی هم که جمهوری اسلامی پا گرفت شمشیرش را بر گلوگاه فرهنگ و آیین های ایرانی گذاشت اما نتوانستند فرهنگ عزاداری و مویه را جایگزین شادی بکنند ، چرا که مردم ما دارا و ندار ، فرد و جمع مسئولیت خودرا در برابر " علم سیاهان " مویه پرداز به شکلی پیوسته سامان بخشیدند !
راز جاودانگی فرهنگ شادی پرور ما در خرد فردی و جمعی جامعه نهفته است .
به راستی " نوروزست که پیروزست "
همازوربیم .
http://www.savepasargad.com/2014-1393-Nowruz/jashan-haaye-Irani-Dr.Parsi.htm