تورج پارسی
آدینه پانزدهم مه دوهزار پانزده
تصویری که فردوسی از عصر ضحاکی می دهد :
تصویری واقع گرایانه یا رئالیستی یا زمینی قابل فهم قابل دید و نگرش در تاریخ معاصر. داد ترازوی حق است و پدیده ی مستقیم خردست اگر خرد نباشد نطفه ی داد یا عدالت بسته نمی شود . داد حق خود پروریدن ، زیستن و حرکت در همه ی عرصه های اجتماعی و بهره بردن از خیر عمومی است . بدون حرکت تغیر حاصل نمی شود . آب باید جاری باشد و گرنه می گندد اگر جاری بودن را از آب بگیریم بیدادست مرگ عدالت است وقتی داد هست طبیعت هم به آدمی دل خوش میکند:
جهان چون بهشتی شده آراسته
ز « داد » و ز «خوبی » و از « خواسته »بیداد خشکسالی است یا به گفته شاهنامه :
شود در جهان چشمه ی آب خشک
نگیرد به نافه درون بوی مشکانسان می تواند با داد که پدیده ی خردست به پاکی و اشویی برسد . فردوسی با تاکید و ظریف کاری که ویژه اوست آنراچنین با رای قاطع بیان می کند
فریدون فرخ فرشته نبود
سپانلوی شاعر هم رفت ....
" فقط زمستان نیست
که در برودت آن فرصت مقایسه نداشته باشی " سپانلو
همدردی با اهل قلم و خانواده شاعر .....