با سد هزار مردم تنهایی


از ماندگارهای " رودکی "  ! چرا اهل قلم و هنر همیشه به یک نقطه مشترک می رسند و آن " تنهایی " است  ، همان تنهایی  که هدایت مجبور بود حرفش را برای سایه اش بزند !  تنهایی زمان و مکان نمی شناسد ...... برخی هنگام  این تنهایی  روند رهگذرانی می گردد که همیشه رهگذرند و بس .....


با سد هزار مردم
تنهایی
بی سد هزار مردم
تنهایی /  رودکی

" اگر عمر دوباره بیابی می خواهی چه کاره بشوی "؟

" اگر عمر دوباره بیابی می خواهی چه کاره بشوی  "؟
تورج پارسی
شنبه بیست و سوم ماه مه دوهزار پانزده

روز دوم اردی بهشت  پیام تبریکی گرفتم همره با عکس جام شرابی و  پرسشی که اگر عمر دوباره بیابی می خواهی چکاره بشوی ؟
من از نظر علمی به جهانی دیگر باوری ندارم ! و تازه خیام وار پوست کنده بگویم : هر لاله که پژمرد نخواهد بشگفت  ! کنون که می باید به این دانشجوی طراح  پرسش ، پاسخ بدهم ، نوشتم می خواهم نوازنده دوره گردی بشوم که بی زمان و مکان بچرخم از این سو به آن ! رها ، رها ، یک جا نمانم که بو گیرم و بس ....شایدم " بو " همان رنگ تعلق حافظ باشد !