" هنر و طبیعت روی زمین با هم رقابت می کنند "
تورج پارسی
بیست و دوم اپریل دوهزار ده
استراوینسکی می گوید: موسیقی برای من نیرویی است که همه چیز را توجیه می کند" به راستی چنین است با این همه درد که مثل خوره به جانت می افتد و از گلستانت کویر می سازد اگر موسیقی نبود چه می کردی ! در نقطه ای ازروزگار می ایستم و با اندرژید هم صدا می شوم که " هنر و طبیعت روی زمین با هم رقابت می کنند "
بدون زیاده گویی گوشم به موسیقی جهان آشناست ، آرامشم می دهد ، با خود آشنایم می کند تا خود را ببینم . موسی
قی بومی ملت ها مرا به مهر بر خوان فرهنگی شان می نشاند و به نیکی ارزش خوان گسترده را می دانم ، تکه نانی از خوان بر می دارم می بوسم به پیشانی می برم .این چنین از کولیان آموختم که تا همدمشان نشوی نمی دانی درون مایه ی فریاد گیتارشان از کدامین فراسوی هستی به گوشت می رسد ،
***
به موسیقی ایرانی در گستردگی مینیاتوری آن که گوش می کنم ، نسیمش با لالایی مادر می آغازد صدا را هم می بینم و هم می شنوم،آنچنان که دستم را می گیرد و باز پیرانه سر " تاتی تاتی "مرا با خود می برد . منظورم از موسیقی ایرانی آنی که ریشه در خاک دارد نه غباری که تیره بسازد آسمان را و ببندد گوش و چشمی را !
***
هنر بی هنرمند نیست ، اینجا چون درباره ی موسیقی به سخن آمده ام به همان بسنده می کنم . موسیقی به کهن سالی تاریخ مان است و هنرمند به معنای واقعی واژه برآیند آن است . آهنگ آن دارم که نگاهی کوتاه به تاریخ بیندازم و سپس رابطه من و تو را با هنر و هنرمند بسنجم :
" در روزگارانی که ساسانیان عرصه سیاسی ــ فرهنگی ایران زمین را گسترش داده و گندی شاپورش پلتفرم اندیشمندان جهان بود، هنر موسیقی نیز در این دانشگاه تدریس می شد . در آن روزگاران خداوندان این هنر باربد ها و نکیسا ها و .. نواها ساختند و نغمه ها پایه نهادند ، و موسیقی در متن زندگی جاری بود . در رابطه با پیوستگی زندگی ایرانیان با موسیقی کریستن سین ، ایرانشناس دانمارکی می نویسد :
"ایرانیان اگر ذایقه را با خوراکی های لذیذ و شرابهای گوارا و شامه را با بوهای خوش می پروراندند ، گوش را نیز با نواهای دلکش موسیقی که با مهارت و استادی ترکیب یافته بود پرورش می دادند " آمیختگی موسیقی با زندگی ایرانی از گات های زرتشت آغاز می شود و این رودخانه جاری می گردد و سیر می کند اما در گاهای تاریخی مورد بی مهری و حتا پدر کشتگی قرار می گیرد و مهر شوم حرام بر پیشانیش می خورد . در روزگارانی هنر نگهبانی "وزیر " داشت و هنرمند در ردیف ارتشیان می نشست .در روزگارانی دیگرهنرمند را به گونه ای تحقیرآمیز عمله ی طرب می خوانند! و از مرده اش نیز انتقام می گیرند .هنردر فراز و نشیب ها گهگاه با صخره ها ای برمی خورد که ممکن است مسیرحرکت را کند کند ، اما باید به این نکته توجه داشت که هنر را نمی توان ساکن و ایستا کرد ، پویایی در سرشت هنرست " از مقاله قمر بانوی هنر و نیک کرداری از همین قلم .
بر گردم سر وقت هنرمندان :
موسیقی پاسخی است به پرسش های دل ، دلی که پرسشى نداشته باشد بی گمان پاسخی هم نخواهد داشت . خط میانی پرسش و پاسخ تعین کننده ی رابطه ی انسان است با موسیقی . از سوی دیگر اگر زمینه ى پرسش در انسان باشد موسیقی می تواند آنرا برانگیزاند .پس هنگامی که از موسیقی می گوییم نوازندگان ، خوانندگان ، ترانه سرایان را هم مطرح می کنیم . آهنگ ساز ، ترانه سرا و خواننده برای خود نمی سازند ، نمی سرایند و نمی خوانند بلکه برای ما می سازند ، می سرایند و می خوانند به همین دلیل هم انباز لحظه های ما هستند ، در لبخندمان در مویه مان با مایند ، و این نیاز روحی آدمی است ، باید به نام کهن ترین میراث طبیعت از آن نام برد . این نیاز از کودکی آغازمی شود برای نمونه لالایی مادران یا پا فراتر بگذاریم بنا بر یک پژوهش دانشگاهی هنگامی که زنان در دوران بارداری به موسیقی آرامش بخش گوش می کنند روی بچه ای که در شکم دارند اثر می گذارد . با شرح بالاست که به گفته ی کریستف ویلی بالد گلوک موسیقی دان آلمانی قرن هیژدهم می رسم که :
موسیقی ابتدا وانتهای زبان است .
موسیقی زبان دیگر جامعه است .
Christoph Willibald Ritter von Gluck
در ۴ ژوئیه ۱۷۱۴ در ارازباخ به دنیا آمد و در ۱۵ نوامبر ۱۷۸۷ در وین در گذشت.Erasbach