سال ها پیش دستانم پر بود از رویا
تورج پارسی
ماهی در دشت،
آهو در دریا ،
به کجا می رود این جهان آشفته ؟
ماریاکالاس ، کارمن
دلکش ، ساز شکسته
تاتیانا ، پارک گورکی ، شب های مسکو
آه که دیگر رویاها مرگ اندودند
.
سال ها پیش دستانم پر بود از رویا
ودر شب های غریب سوز پراز تابوت
رویاها رنگین بودند و حتا ازمن تشنه تر
پر از هوا و رنگ و بوی پالوده ی شیرازی
.
سال ها پیش , سال ها پیش بود
و امروزدر تلخی های شعر نمی شکفد گلی
یا که نیمه خوابی از رویایی بر جدول لحظه هایی که سنگینند و خسته
آه که نمی توان بی رویا راه رفت و اندیشید در دریچه ی کوچک اطمینان
نمی توان نشست،
حتا ، حتا نمی توان بود !
ای کاش می شد بر زنگ کهنه ی قافله ای یک ریز، اشک ریخت . ای کاش ، ای کاش
.
سال ها پیش دستانم پر بود از رویا ، پر بود .،
به یاد می آورم که ....سال ها ی پیش بود
.....
یکشنبه چهارم دسامبر دوهزار پنج

چنین کردی چنان رفتی تورج پارسی دلا دیدی مرا آزرده خاطر کردی و رفتی شکستی حلقه ی الفت چنین کردی ، چنان رفتی درخت عشق برکندی ، شرر بر هستی و حرمت شکستی ساغر رویا چنین کردی ، چنان رفتی صدای پای تو هر لحظه در گوشم نوا خواند از این آوا شدم محروم ، چنین کردی چنان رفتی نگاهت ساغر می بود و من دردی کشش بودم در میخانه بربستی ، چنین کردی چنان رفتی دم و هردم قصیل سبز رویای بهاران بود قصیل سبز ببریدی ، چنین کردی چنان رفتی کنون ازآن بهارانت ، نمانده جز کویری لوت همه روزان زمستانست ، چنین کردی چنان رفت واشنگتن نوامبر ۱۹۹۶

چاره ی مستانه
تورج پارسی
ای سیه مو ی و سیه چشم
بیا
تا شب تار مرا
چاره ی مستانه کنی
بیستم اگوست دوهزار دوازده

وندرین حادثه خون
گردن دریا فکنم
تورج پارسی
سرگذشت برخی از مایان به کودکانی می ماند که در جوار دریا با شن خانه می سازند ،اما آب می آید و همه چیز را می شورد و می برد . در میان کودکان ,کودکی را می بینی که می گرید و به تنها دلخوشی اش که موجی آنرا شسته و برده غم ناله می کند
دریا
در دلم لحظه به لحظه ،
فغانست و جنون
وندرین حادثه خون ،
گردن دریا فکنم
ویرجینیا ۱۹۹۶ژانویه
و روزهای سخت آن سال و
.......

و آینه در تهنیت چشمان من
تورج پارسی
آنگاه که تو خرامان آمدی
چشم ها به شعر اندامت دوخته شد
و تو در آهنگی دل نشین
آرام ، آرام درون آینه وزیدی
و آینه در تهنیت چشمان من
دیگر نفس نمی کشید
جون ۲۰۱۲