باز فرخنده مهرگان آمد / جشن ایران باستان آمد


 باز فرخنده مهرگان آمد
                              جشن ایران باستان آمد
 محمود صدیقیان آستانه
از کتاب درسى سال سوم ابتدایی ، پیش از سال ۵۷

باز فرخنده مهرگان آمد   
جشن ایران باستان آمد
از جهان رخت بست شهریور    
 مهر با حسن جاودان آمد
رنج ها برد باغبان در باغ    
 بهره اش گنج بی کران آمد
 باز فرخنده مهرگان آمد           
 جشن ایران باستان آمد
در پی توشه پیر ده امروز   
 رفت در دشت شادمان آمد
پا به صحرا نهاد و بذر افشاند
  کامجو رفت و کامران آمد
   باز فرخنده مهرگان آمد           
  جشن ایران باستان آمد
باز شد تا در دبستان ها   
 سخن از علم در میان آمد
به دبستان برای کسب کمال
کودک پاکدل دوان آمد
  باز فرخنده مهرگان آمد           
 جشن ایران باستان آمد
                                 

سی و نه سال پیشم گویا همچو روزی پاییز بود


سی و نه سال پیشم گویا همچو روزی پاییز بود

تورج پارسی
چهارم اکتبر دوهزار سیزده

"هر که جز پیمانه با من بست پیمانی
 شکست‬
‫نیست بی جا
گر که می بوسم لب پیمانه را‬ "
عماد خراسانی

سی و نه سال پیشم گویا همچو روزی پاییز بود خانه سیروس مشنگ بودیم با بادومی ! سیروس کلم پلو درست کرده بود که سلیقه و دست پختش آفرین می طلبید ! زنگ در خونه زده شد ، فروهر بود که او هم با پیرمردی تارزن وارد شد ! سیروس مهمان نواز بود در آن شراب و مهجومه خرمای جهرم  جلوی پیرمرد گذاشت  ، بادومی چون کلم پلو شیرازی  دوست داشت میز را چید !!
پیر مرد نگاهی به سیروس کردو پرسید شیرازی هستی ؟ سیروس پاسخ داد :  از پک و پوزوم فهمیدی ؟ گفت نه از لهجه ت !
پیر مرد "می " زد و تار را به فریاد واداشت و همین شعر را که بعد ها فهمیدم از عماد خراسانی است در شور دشتی خواند و تکرار کرد تکرار ! خوب خواند و خوبم نواخت ! و همگی سرشار از تار و "می " و تنهایی شده بودیم !
 سی و نه سال پیشم
گویا همچو روزی پاییز بود ! 

حمایت صنایع دستی ایران


حمایت صنایع دستی ایران
اصطلاح لچک و ترنج در فرش بافی
"فرش‌های سنتی ایران عموما دارای گلی در وسط به نام ترنج هستند که . چهار مثلث در چهار گوشه‌ی فرش "لچک‌ها " را تشکیل می‌دهند. قاب دور فرش به نام حاشیه ‌خوانده می‌شود. ترنج به شکل دایره .  ، بیضی ، لوزی و یا چند پره است 

اکتشافات باستان شناسی و در دل باستان شناسان ایرانی از آنچه مادام دیولافوا برد تا قاچاق چیان ایرانی و حتا ...

اکتشافات باستان شناسی و در دل باستان شناسان ایرانی از آنچه مادام دیولافوا برد تا قاچاق چیان ایرانی و حتا ...
تورج پارسی
پنج شنبه سوم اکتبر دوهزار سیزده
دکتر عزت الله نگهبان  متولد شهر اهواز استاد باستان شناسی و در واقع بنیان گزار باستان شناسی در ایران بود ، او را " دشمن بزرگ قاچاق چیان  و دلالان اشیا باستانی " در ایران می دانند . دکتر را درسال ۱۳۵۳ اگر تاریخ را اشتباه نکنم در هفت تپه به اتفاق دانشجویانم دیدار کردم . مردی بسیار خون گرم و در یک دیدار گویی که سال ها اورا می شناسی! از اکتشافات تپه مارلیک پرسیدم  ، در دلش باز شد که چه  مکافات ها کشیدند از دست قاچاق چیان ، اهالی محل و افرادی که وابسته به مقامات بالا بودند ! همگی کیسه دوخته بودند برای غارت تاریخ ! از آنچه که از زبان یک باستان شناس دلسوز  و خویشکار می شنیدم دلم که هَیچ همه ی روزگارم به درد آمد ، دیگر دکتر را ندیدم تا کتاب " مروری بر پنجاه سال باستان شناسی ایران "در سال ۱۳۷۶ را سازمان میراث فرهنگی چاپ کرد ! بخشی از آنچه که استاد نگهبان در آن سال برایم تعریف کرد،  در این کتاب که در واقع درد دل اهل دانش است آورده شده است .
برای آگاهی بیشتر به این سایت ها نگاهی بشود
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%A7%D8%B1%D9%84%DB%8C%DA%A9
http://fa.wikipedia.org/wiki/عزت‌الله_نگهبان

با سپاس از دوستان ارجمند م دکتر فرهاد ایران دوست و فرهیخته حمید دهداری


با سپاس از دوستان ارجمند م دکتر فرهاد ایران دوست و فرهیخته حمید دهداری

. این هم نشانواره ی گردونه مهر " در تالار خشایارشاه بیشاپور که به گونه گچ بری روی دیوارها وجود دارد " امیدست شتاب زدگان پذیرفته باشند که " آلمان نازی " بر پایه بیمارگونه ی " نژاد برتر "، از این نشانواره سو استفاده کرده بود !