به مناسبت جشن مهرگان

به مناسبت برگزاری  جشن مهرگان  در روز شانزدهم مهر
دکتر تورج پارسی
گردونه ی مهر 
 یا Swastika
در بافت زیلوی میبد یزد
سواستیکا واژه ای است سانسکریت ( سو به چم خوب و خوش . استی یا هستی ) به معنای خوشبختی که در ایران  به گردونه ی مهر یا میترا نامور بود .گردونه ی مهر  در غرب با نام صلیب شکسته شناخته شده است ، نازی ها آنرا سمبل نژاد پرستی های خود خود قرار دادند .  !
نشانواره ی گردونه مهر را درفرش های ایرانی ، بر گردن بند ، فلزات ، بر  درهای چوبی خانه های ابیانه ، حتا در کاشی کاری های مسجد جامع شهر یزد  می توان دید ، در ایلات لر ممسنی مانند بلوک جاویدی ، دشمن زیاری، بکش و رستم که معروف ترین هنرشان گبه بافی است از جمله نگاره هایی که می بافند گردونه ی خورشیدست .
مهریان گردونه ی مهر را بر بدن خود  داغ یا خالکوبی می کردند و این در واقع کارت شناسایی بشمار می آمد ، در شعر حافظ رد پایی از این آیین بجاست ؟
یادباد آنکه نهانت نظری با ما بود        رقم "مهر  " تو بر چهره ی ما پیدا بود
برگرفته از یکی مقاله هایم " مهرگان نماد باور ایرانیان به پیمان و مهر "
http://www.savepasargad.com/2011-October/mehrgaan-namad...Parsi.htm


هدایت و سرزمین رجاله ها

هدایت و سرزمین رجاله ها !
تورج پارسی
نخستین روز از اکتبر دوهزار سیزده

هدایت حتا جایی نیافت که در زادگاهش دست به خودکشی بزند ، سرانجام در بلاد کفر این توفیق را یافت ، از سرزمین رجاله ها فرار کرد زیرا به این نتیجه رسید  که : تنها مرگ است که دروغ نمی گوید . ....
دیروز به کتابخانه شهر سری زدم کتاب خاطراتی از صادق هدایت کار م. ف. فرزانه را نیاز داشتم که باید در نوبت می ایستادم تا چندروزی ، اما به کتاب تازه چاپی را که یک سلسله مقالات است و به کوشش علی دهباشی منتشر شده دست یافتم و دیشبم را با آن پر کردم ، برخی از این مقالات را پیشتر ها خوانده بودم چند تایی هم بود که فقط دو تای آن  توجه ام را به خود گرفت . در اینجا شرح حال هدایت به قلم خودش را می آورم تا بیشتر بشود به این " بوف کور " نزدیک شد آن هم در نهایت یک طنز ظریف :
شرح حال هدایت به قلم خودش
من همان قدر از شرح حال خودم رم می کنم که در مقابل تبلیغات امریکایی مابانه . آیا دانستن تاریخ تولدم به درد چه کسی می خورد ؟ اگر برای استخراج زایچه ام است ، این مطلب فقط باید طرف توجه خودم باشد گر چه از شما چه پنهان  با رها با منجمین مشورت کرده ام اما پیش بینی آنها هیچ وقت حّقیقت نداشته .اگر برای علاقه خوانندگانست باید اول مراجعه به آرا عمومی آنها کرد ،چون اگر خودم پیش دستی بکنم مثل این است که برای جزئیات احمقانه زندگیم قدر و قیمتی قایل شده باشم ، به علاوه خیلی از جزئیات است که همیشه انسان سعی می کند از دریچه چشم دیگران خودش را قضاوت بکند و از این جهت مراجعه به عقیده ی آنها مناسب تر خواهد بود ! مثلا اندازه ی اندامم را خَیاطی که برایم لباس دوخته بود بهتر می داند ! و پینه دوز سر گذر هم بهتر می داند که کفش من از کدام طرف سائیده می شود، این توضیحات همیشه مرا به یاد بازار چارپایان می اندازد که یابوی پیری را در معرض فروش می گذارند و برای جلب مشتری به صدای بلند جزئیاتی از سن و خصایل و عیوبش نقل می کنند .
از این گذشته شرح حال من هیچ نکته ی برجسته ای دربرندارد نه پیش آمد قابل توجهی در آن رخ داده نه عنوانی داشته ام نه دیپلم مهمی دردست دارم نه در مدرسه شاگرد درخشانی بوده ام ، بلکه برعکس همیشه با عدم موفقیت رو به رو شده ام در اداراتی که کار کرده ام همیشه عضو مبهم و گمنامی بوده ام و روسایم از من دل خونی داشته اند به طوری که هر وقت استعفا داده ام با شادی هذیان آوری پذیرفته شده است ، روی هم رفته موجود وازده ی بی مصرف قضاوت محَیط درباره ی من می باشد و شاید هم حقیقت در همین باشد !

تعصب یا خرد گریزی دنیای محدودی است ....


تعصب یا خرد گریزی  دنیای محدودی است ....
Bias
تورج پارسی
۲۹ نهم سپتامبر دوهزار سیزده
تعصب یا خرد گریزی دنیای محدودی است با دیوارهای بلند با سقفی به ضخامت خود تعصب  که به شکل دینی ، قومی و سیاسی بروز می کند . یک گونه نابینایی  است که مبتلای  به آن حاضرنیست در پرتو چیزی قرار بگیرد که با  ذهنیت او همخوانی ندارد ، در نتیجه یک جا ماندن و گندیدن برآیند آنست . تعصب درایستایی و تباهی حرکت های اجتماعی بسیار نقش دارد .از سویی مردابی است که " کیش شخصیت  "را می پروراند به همین سبب ها  در طبقه ی بیماری ها قرار می گیرد ! پیش داوری بسیار شتابزده از ویژگی های  این ذهنیت است . شوربختانه این بیماری سه بعدی در سرزمین ما با هم همگام  هستند . با مهر همیشگی

درود و سرودم برای " بی بی "


درود و سرودم برای " بی بی "
تورج پارسی
امروز بیست و نهم سپتامبرست البته دوهزار سیزده ! هوا مه آلودست ، کرکره ها بالا می زنم به امید آفتاب هوا سخت مه آلودست اما پیر زن همسایه را می بینم که با سگش از پیاده روی بامدادی بر می گردند . فیس بوک را می گشایم چشمم به " بی بی " می خورد بی بی میراثی دیگر از سیاوش کسرایی ! مدرسه اش را می بینم همخوان با هستی ! به او خیره می شوم اندیشه اش را می بینم و لذت می برم ، شادمانی بچه هایی را که می آموزاند و...  به یاد نخستین دیدارم با سیاوش می افتم ، زمزمه می کنم با چشمانی دریایی :آمدن رفتن دویدن
عشق ورزیدن
 در غم انسان نشستن
پا به پای شادمانی های مردم پای کوبیدن
کار کردن کار کردن ....  با مهر همیشگی
http://www.bbc.co.uk/persian/tvandradio/2013/09/130928_l42_vid_harvard_cooking_girl.shtml

شبی که شب نبود . کنسرت علی زاده و همنوایان




شبی که شب نبود . کنسرت علی زاده و همنوایان
تورج پارسی
بیست و هشتم سپتامبر دوهزار سیزده
آنگاه که شنیدم دوستانم را خبر دادم ، کنسرت هوس اپسالا یک کتابچه ای را منتشر می کند از برنامه های سالیانه اش در نتیجه اگر کسی از این راه خبردار نشود در واقع بی خبر می ماند ! همچون کنسرت های ایرانی نیست که از در و بام تبلیغ می شود . نخست بنا بود درStora salen یا سالن بزرگ کنسرت برقرار بشود که دارای هزارو سد چهل صندلی دارد اما در سالن c که دارای سد و سی صندلی است  برگزار گردید .شوربختانه از دیدگاه من کنسرت موفقی نبود جز تا اندازه ای بخش نخست که موسیقی آذری بود در بخش دویم به فارسی خوانده شد در صداهای تند نا گوش نواز غرق شدیم . برخی هنگام در موسیقی ما یا نوحه خوانی است یا از نوحه پافرا گذاشته می شود و در ریتم های تند جا نیفتاده غرق می شود . انتظارم بیش بود اما براورده نشد ، در عوض دوستانی دیدیم و عکسی گرفتیم . ساری گلین این آهنگ زیبای یادمانی فولکوریک هم که اجرا کردند گوشم به دنبال صدای آرام زنده یاد ویگن  رفت که خواند :
‫دامن کشان ساقی میخواران از کنار یاران 
مست و گیسو افشان می گریزد‬
به هرروی از استاد علی زاده بیشتر انتظار و نیاز بود !  با مهر همیشگی
***
*ساری گلین به آذری‫ Sarı gəlin  و به ارمنی Sari Aghjik
در آذری یعنی اروس موطلایی  که کنایت به خورشید هم هست و در ارمنی دختر کوهستان یا Vard Siretsi که به معنی من عاشق یک گل رزهستم این آهنگ ازماندگارهای  فولکلور آذربایجان و ارمنستان است .


***
*ساری گلین به آذری‫ Sarı gəlin  و به ارمنی Sari Aghjik
در آذری یعنی اروس موطلایی  که کنایت به خورشید هم هست و در ارمنی دختر کوهستان یا Vard Siretsi که به معنی من عاشق یک گل رزهستم این آهنگ ازماندگارهای  فولکلور آذربایجان و ارمنستان است .