-
برخی هنگام برای ان همه اندوه ....
دوشنبه 19 مردادماه سال 1394 02:08
برخی هنگام برای ان همه اندوه .... تورج پارسی هفتم اگوست دوهزار پانزده آی همزاد آن همه یاس ! برخی هنگام برای ان همه اندوه زمان کم می آورم امروز هم هوا بارانی است و من پشت پنجره ایستاده ام با جامی که از شراب خالی است .... Rainy weather today, again I'm standing behind the window With an empty wine cup !
-
ولی درین سکون شب نشسته ام پی سحر تا بهاران ، تا بهاران *
یکشنبه 18 مردادماه سال 1394 12:48
ولی درین سکون شب نشسته ام پی سحر تا بهاران ، تا بهاران * تورج پارسی یک شنبه آفتابی نهم اگوست دوهزار پانزده جنگ نه !!!!!!!!!!!! NO WAR جهان آرام نیست ، جهان را نمی گذارند که آرام باشد، خاک به چشم هستی ریخته اند ، هستی نا بینا یعنی تباهی یعنی سیاهی ! دیوانگی های امروزی در پهنه ی سیاست برآیند " قدرت" است قدرتی...
-
زهی کبوتر سپید آشتی!
شنبه 17 مردادماه سال 1394 12:15
یکی از قصاید نامور ادبیات پارسی ، قصید فغان ز جغد جنگ و مروای ملک الشعرا بهارست در این بخش صلح و آشتی را پیا م آورست : زهی کبوتر سپید آشتی! که دل برد سرود جانفزای او کجاست دور یاری و برابری؟ حیات جاودانی و صفای او فنای جنگ خواهم از خدا که شد بقای خلق بسته در فنای او زهی کبوتر سپید آشتی! که دل برد سرود جانفزای او رسید...
-
فغآن ز جغد و جنگ و
شنبه 17 مردادماه سال 1394 12:14
-
دنیای شگفتا آوری شده است ، مجال خندیان به این همه تراژدی کمیک ممکن نیست !
جمعه 16 مردادماه سال 1394 17:40
دنیای شگفتا آوری شده است ، مجال خندیان به این همه تراژدی کمیک ممکن نیست ! تورج پارسی هفتم اگوست دوهزار پانزده دنیای شگفتا آوری شده است ، مجال خندیان به این همه تراژدی کمیک ممکن نیست ، هر گوشه که نگاه می کنی پراز " نعمت انسانی " و حتا بلا نسبت !! شعور انسانی .... و چه اندازه شباهت ه هم زیاد شده شکر خدا !!!...
-
امروز در چت روم با مهندسی از ماهشهر
پنجشنبه 15 مردادماه سال 1394 13:40
امروز در چت روم با مهندسی از ماهشهر تورج پارسی پنج شنبه ششم اگوست دوهزار پانزده جهنمی به نام ماهشهر در جنوب ایران که از شهرهای کرانه ای خلیج پارس است این جهنم معلق !! سه متر از سطح دریا بالاترست و "تنها شهر ایران است که دارای خور(شاخههایی از دریا که به خشکی منشعب میشود) می باشد که به آن خور موسی گفته میشود و...
-
پیمان شکن هر آینه گردد شکسته حال / حافظ
پنجشنبه 15 مردادماه سال 1394 04:49
-
سد و نه سال از مشروطه گذشت !
چهارشنبه 14 مردادماه سال 1394 15:33
سد و نه سال از مشروطه گذشت ! تورج پارسی چهاردهم امرداد هزار و دویست هشتاد و شش / چهاردهم امرداد هزار نهسد نود و چهار پنجم اگوست هزار نهسد و شش / پنجم آگوست دوهزار پانزده Persian Constitution of 1906 . سد و نه سال از مشروطه گذشت ، مشِوطه خواست که داد را به جای بی داد بنشاند و حق انسان معتبر بشود و انسان هم در برابر...
-
" هنر و طبیعت روی زمین با هم رقابت می کنند "
سهشنبه 13 مردادماه سال 1394 02:21
" هنر و طبیعت روی زمین با هم رقابت می کنند " تورج پارسی بیست و دوم اپریل دوهزار ده استراوینسکی می گوید: موسیقی برای من نیرویی است که همه چیز را توجیه می کند" به راستی چنین است با این همه درد که مثل خوره به جانت می افتد و از گلستانت کویر می سازد اگر موسیقی نبود چه می کردی ! در نقطه ای ازروزگار می ایستم و...
-
پاراگرافی از یک نامه .....
دوشنبه 12 مردادماه سال 1394 12:47
پاراگرافی از یک نامه ..... از پشت جام کدر پنجره ، گل ها ،اشیاه و رهگذران را کدر خواهی دید ! جام پنجره را تمیز کن ! جهان دیدنی است ،حتا کدرها دیدنی است و سخن آخر : تاریخ خواندنی است ! .... با مهر همیشگی تورج پارسی سوم اگوست دوهزار پانزده
-
دلا !!!!
دوشنبه 12 مردادماه سال 1394 06:58
درون این شب سیاه بی نفس ! تورج پارسی دلا ! دلا ! دلا ! درون این شب سیاه بی نفس که بوی قرن خسته می دهد و مرگ می جهد زتار و پود آن سکوت تلخ پرهراس تو چو بختکی به روی من فتاده است ! یکم اپریل دو هزار یازده
-
اون روز پنج شنبه بود مانند همه پنج شنبه ها
یکشنبه 11 مردادماه سال 1394 21:29
اون روز پنج شنبه بود مانند همه پنج شنبه ها که با دولت فخیمه ی مسعود احمدی در یونس آباد ناهار می خورم ،یک عکس مسعود احمدی از ما گرفت که روی آن کار کردم که می بیند و از درون ماشین نمایشگاه !!!!! ابرها را ثبت کردم ! برخی هنگام آفرین گویان به ابرها می نگرم حتا که اگر همچون ابرهایی باشند که شب و روز در دل اخوان گریستند ،،،،
-
.....
یکشنبه 11 مردادماه سال 1394 21:28
-
زادروز محمود دولت آبادی
شنبه 10 مردادماه سال 1394 21:54
مردی که با قلم با همه ی فراز و نشیب های زندگی حاشیه و متن را یکی ساخت .... زادروزت در متن تاریخ و فرهنگ ماست .... خجسته بادا " مگر کم چیزهایی نهفته در آدم هست که با خود به گور می برد؟ برای زن، این روشن بود. روشن بود که این میل موذی زنانه را با خود به خاک خواهد برد؛ میل موذی و وسوسه گر. چیزی که تنها در خاک، خاک می...
-
آبی تنها و این همه سبز !
جمعه 9 مردادماه سال 1394 18:09
-
مرغک شب باز می خواند
پنجشنبه 8 مردادماه سال 1394 11:42
با یاد همیشگی قمرالملوک وزیری مرغک شب باز می خواند نوایی نغمه ای یا ناله ا ی از آشنایی تورج پارسی
-
دیشب کلی تام جونز گوش کردم
چهارشنبه 7 مردادماه سال 1394 12:39
دیشب خیلی تام جونز گوش کردم ، گوشهایم در هنگام موسیقی بسیار مودب و همراهند پس از آن یک فیلم مستند نگاه کردم ، فیلم مسافر درون آدمی می شد و چه جور هم آدمی را عریان می کرد . بسیار برایم جالب بود ، شرابی خلر بود !! حدود ساعت یازده و اندی سرازیر رختخواب شدم تازه همچون شاگردی که پای تخته احضار بشود تا درس حفظی جواب بدهد ،...
-
چه رسد به کشوری که روزی با همه ی کم آبی ها پردیس می ساخت !
چهارشنبه 7 مردادماه سال 1394 05:27
چه رسد به کشوری که روزی با همه ی کم آبی ها پردیس می ساخت ! تورج پارسی چهارشنبه بیست و نهم دوهزار پانزده در هر زمان و در هر کجای این زمین لاجون خسته و افسرده ، دین به قدرت برسد در جا مانند ملخ مراکشی همه چیز را نابودخواهدکرد ! چونکه هر چه دروغ و نیرنگ است در چنته دارد !!! سی و اندی سال دروغ ، کافی است که زمین را از...
-
با همگان به سر شود
دوشنبه 5 مردادماه سال 1394 07:14
با همگان به سرشود بی تو به سر نمی شود شاه بیتی از دیوان شمس
-
شگفتا به دیپلوماسی ائئمه جمعه !
یکشنبه 4 مردادماه سال 1394 14:31
شگفتا به دیپلوماسی ائئمه جمعه ! تورج پارسی یک شببه بیست و ششم جولای دوهزار پانزده اخبار بی بی سی را گوش می کردم ، سر جای خودم نشستم چون چیزی می شنیدم که خنده دار بود ، سابقه نداشت در برنامه ی خبری رادیو یا تلویزیونی جوک بشنوم اما از آن جایی که خبر دربار اظهار نظر ائئمه ی جماعت بود کمی هم خودرا برای خندیدن آماده ساختم...
-
نمایه !
یکشنبه 4 مردادماه سال 1394 08:41
نمایه ! تورج پارسی شنبه بیست و پنجم جولای دوهزار پانزده دشت در پی ابر باران زا تا به کجا رفت ، مسافری یا پیکی نیامد ! درختان ایستاده می سوزند ! و ریزش کوه پنهانی و افسرده خاطر چنگ به زمین می زند .....
-
پریشب ساعت نه و پانزده دقیقه در بالکن نشسته بودم که این منظره را شکار کردم ... بیست و دوم جولای دو هزار پانزده
جمعه 2 مردادماه سال 1394 18:29
پریشب ساعت نه و پانزده دقیقه در بالکن نشسته بودم که این منظره را شکار کردم ... بیست و دوم جولای دو هزار پانزده
-
این بیت از مثنوی پانسد و پانزده بیتی عارف نامه ی ایرج میرزا ست
جمعه 2 مردادماه سال 1394 18:27
به ایران تا بود ملا و مفتی به روز بدتر از این هم بیفتی تورج پارسی آدینه بیست و چهارم جولای دوهزار پانزده این بیت از مثنوی پانسد و پانزده بیتی عارف نامه ی ایرج میرزا ست ، که آنرا شاهکار ایرج در روانی معنا و آشکاری و عریانی واژگان و اوج طنز و سخن آوری ارزیابی می کنم . ایرج عارف نامه را در هجو ؟ عارف قزوینی سروده است ....
-
سپاسی به مهر و بزرگواری سروران
جمعه 2 مردادماه سال 1394 02:07
سپاسی به مهر و بزرگواری سروران از دوستان و منسوبینم که در زادروز تریتا با ما همره شدند با مهر همیشگی سپاسگزاری می کنم تورج پارسی آدینه بیست چارم جولای دوهزار پانزده
-
بی بوسه و بدرود برفتی
پنجشنبه 1 مردادماه سال 1394 13:15
-
در دل تگم نمی گنجد جهان / عراقی
چهارشنبه 31 تیرماه سال 1394 10:10
-
تریتا جانم
سهشنبه 30 تیرماه سال 1394 02:16
تریتا جانم زادروزت را با همه آرزوهایم شادباش می گویم .... به تو و اندیشه ، گفتار و کردار نیکت سرفرازم ....
-
چند سال پیش در یک گزارش تلویزیونی با مجسمه ای به نام " هیچ " اثر پرویز تناولی اشنا شدم ،
دوشنبه 29 تیرماه سال 1394 10:28
چند سال پیش در یک گزارش تلویزیونی با مجسمه ای به نام " هیچ " اثر پرویز تناولی اشنا شدم ، در برابر این مجسمه و اندیشه ای که پشت آن خوابیده بود ،هدایت و نصرت رحمانی را مرور کردم ! همه ی گفته و شنیده ها در اندام هیچ ،یعنی حرف آخر نهفته بود ! دیروز " هیچ " دیدم و رابطه ی همه سال هایم و هیچ را چنین...
-
چو انداخت که سکوت علامت رضاست
یکشنبه 28 تیرماه سال 1394 03:39
چو انداخت که سکوت علامت رضاست تورج پارسی یک شنبه بیستم جولای دوهزار پانزده نمی دانم کدام شیر پاک خورده در پگاه تاریخ یا پسترک چو انداخت که سکوت علامت رضاست ؟ و همین سبب کلی گرفتاری شده تا کنون ، کسی هم نیست که از حق این بیچاره سکوت و ساکت دفاعی بکند ! شایدم نمی دانیم که میان خاموشی و سکوت فرق است ! نیاز هم نیست چون...
-
حال ببینید ما چه تعداد از این عاقلان !!!! داریم
شنبه 27 تیرماه سال 1394 22:44
حال ببینید ما چه تعداد از این عاقلان !!!! داریم تورج پارسی شنبه هیژدهم جولای دوهزار پانزده امروز خیلی خسته بودم رفتم تا شنبه بازار نعناع ، ریحون ، جعفری و پیازچه خریدم سپس مدت ها بود در فکر این بودم که بازمانده موهای سر را کمی نظم و ترتیبی بدهم با وقت قبلی نزد رازمیک آریشگر ارمنی خودمان رفتم ، هوا ابری و بی حوصله بود...