آنها آمدند و من گریستم


" اکنون مدتی است که وضعیت محوطه جهانی تخت جمشید، به شهادت گزارش ها و عکس هایی که حتی در نشریات دولتی ایران منتشر شده، در وضعیت بسیار بدی قرار دارد. بر اساس این گزارش ها آبروهای آن که بیش از دو هزار سال همچنان کارآ بودند، انباشته از زباله شده، رطوبت سراسر آن را فرا گرفته و گل سنگ ها و سیلاب ها تصویرهای کنده شده بر سنگ ها را تخریب کرده است. این تخریب  به شکلی است که  به نظر می آید این میراث با ارزش بشری از سوی سازمان میراث فرهنگی و بخشی از حکومت و به شکلی عمدی  به حال خود رها شده تا به طور کامل نابود شوند." از نامه ی بنیاد میراث پاسارگاد به یونسکو
آنها آمدند و من گریستم


 They came and I cray


تورج پارسى

طبق گفته ی پروفسور استیفن هاوکینگ در آخرین کتابش به نام طرح بزرگ۱۳/۷  ملیارد سال پیش هستى با بیگ بنگ آغازید و سى دو سال  پیش در سرزمین ما نیستى  آغاز گشت ، آنروز گریستم چون ژرفاى فاجعه را مى دانستم ، فاجعه اى که به گفته ى فردوسى :
سیه گشت رخشنده روز سپید ! گریستم و به یاد شهر زیگویچور  افتادم ، این شهر در جنوب کشورسنگال در کرانه ى رودخانه ى کاسامانس قرار دارد.معناى لغوى این شهر یعنى : آنها آمدند من گریستم .
I came and they cry"


پرتقالى ها نخستین گروه اروپایى بودند که در سال ۱۶۴۵میلادى این منطقه را اشغال کردند بومیان هنگامى که آنها را دیدند گریستند چون دانستند برده خواهند شد !

آینان نیزآمدند و روز سیه گشت ، آمدنشان خیانت به تاریخ و فرهنگ بود ، دین بر اریکه قدرت سیاسى نشست یعنى آرزوى در گور مانده ى ابن تیمیه و آخوند نورى به مراد رسید یعنى اسلام هم قانون مذهبی شدو هم قانون سیاسی ! خیانت به تاریخ یک فرهنگ چندین هزار ساله ، آنهم در حساس ترین لحظات این سرزمین . با آمدنشان عناصر سازنده ى تاریخ جا به جا شدند ، . فاجعه ى شکوهمند شروع به بلعیدن انسان و میراث هاى تاریخى و طبیعى نمود درواقع  مرگ جاى زندگى را گرفت .
میراث فرهنگی ایران
ایران در پگاه تاریخ زاده شد و در راستاى زمان توانست جاى ویژه اى در تاریخ بیابد . جاى ویژه سبب گردید که اندیشه ودست آوردها ى فرهنگى خود را به نام میراث فرهنگى به امانت نزد تاریخ بنهد . به نسبت گسترش وسعت سیاسى - فرهنگى آن اندیشه و دست آوردهاى فرهنگى آن بیش و بیشتر شد چنانچه ازشکوه  آن در دوره ى هخامنشی  تا غروب ساسانى مى توان یاد کرد . اما ایران از گزند روزگار در امان نماند نخستین هجوم از روى نسخه ى ارستو و به دست آن جوانک به این سرزمین و فرهنگش وارد گردید ،سوزاندند وتخریب وغارت کردند اما سرو ایران باز جاودانه ماند ، تازیان و مغولان نیزهمان کردند با تمدن ایرانى . اما در اینجا آهنگ آن ندارم که باز از اثرات این هجوم ها به گپ بنشینم بلکه مى خواهم از میراث داران یعنى از آنانى که مى باید میراث فرهنگى یا میراث بشرى را دلسوزانه نگهبانى کنند بنویسم .
بخشى از میراث فرهنگى ما به نام گنج به دست این یا آن غارت شده (حفارى هاى غیر مجاز) این یا آن مى تواند مردم  عادى باشند مى تواند گروه یا باند قاچاقچیان ، عتیقه فروشان و برخى عتیقه  بازان باشد که سوداگرند واهل سودا. از سوى دیگروجود میراث فرهنگى ما در موزه هاى دنیا باز حکایت ازناهنجارى ها و غارت هاى قراردادى دارد  . " عهد نامه ى قطعى نسبت به امتیاز عتیقه ایران '  که در ۱۱ ماه اوت ۱۹۰۰ میلادىدر زمان مظفرالدین شاه  تصویب شده است  سرنوشت آثار باستانى کشور و مالکیت آن رابه مدت ۶۰ سال در اختیار دولت فرانسه قرار داد ه بود ! این قرارداد یا غارت نامه که دست کمى از قرار داد گلستان و ترکمنچاى نداشت از یازده فصل تشکیل شده است . دراین یازده فصل ازهمه سوى  دست  غارت به میراث فرهنگی باز است بى مناسبت نیست که نظرى گذرا به آن انداخته بشود :
* مامورین محترم فرانسه در تمام وسعت مملکت ایران حق تجسس دارند مگر در امام زاده ها ، مساجد و قبرستان هاى مسلمانان و مکان هاى مقدسه .....
* دولت فرانسه متعهد است که هرگاه اسباب طلا و نقره کشف شود به وزن آن باید پول طلا و نقره تحویل خزانه ى دولتى ایران بنماید و تمام باقى اشیا  به دو قسمت مابین دو مملکت تقسیم شود .  مگر آنهایی که در حوالى شوش پیدا شده است بدون خسارت تعلق به دولت فرانسه دارد
*هر قسم بار که به آنها برسد و یا از آنها خارج شود در خود مملکت کسى حق گمرک و بازدید آنها را ندارد و فقط در گمرکخانه ى سرحد مملکت حق باز دید دارند."
ایران قاجارى در واقع در این غارت نامه دست بسته متعهد به همه نوع خدمتگزارى به فرانسویان مى شود !  .فرانسویان طبق اصل دوم همین قرداد  با داشتن ۱۲۰۰ کارگر آثارگران بهاى زیادى را از شوش به فرانسه بردند ، پس راز پر بودن موزه ى لوور از میراث فرهنگى سرزمین مان را آشکار مى توان دید. این قراداد غارت در سال ۱۳۰۶برابر با ۱۹۲۷ میلادى یعنى پس از بیست و هفت سال (۱۹۰۰-۱۹۲۷م ) لغو گردید . تلاش آگاهان و سرتیب فرج الله خان ( سپهبد آق اولى ) حاکم خوزستان در کوتاه کردن دست غارتگران فرانسوى کارساز بوده است .البته نا گفته نماناد که شخص رضا شاه نسبت به آثار باستانى توجه داشته است .
دکترعزت الله نگهبان استاد باستانشناسى دانشگاه تهران از قول سپهبد آق اولى که همسایه دیوار به دیوار او بوده در کتاب مرورى بر پنجاه سال باستان شناسى ایران مى نویسد : در سال ۱۳۰۶در ضمن یکى از مسافرت ها ى خود براى سرکشى به امور مناطق مختلف استان به شهر شوش که در آن زمان دهکده ى کوچکى در جوار دانیال نبى بود وآثار باستانى شوش قرار داشت وارد مى شود با مشاهده ى آثارعظیم خرابه هاى باستانى شوش تصمیم مى گیرد که از آثار باستانى و هم چنین مرکز کار باستان شناسان فرانسوى که به صورت قلعه اى بزرگ دفاعى بر روى بلند ترین تپه ساخته شده است دیدن کند .دربان قلعه به عادت بیشتر افرادى که در گذشته به وسیله ى هیات هاى خارجى استخدام مى شدند با حالت تکبر توام با خشونت از باز کردن دروازه ى قلعه به بهانه ى اینکه رئیس هیات فرانسوى فعلا در آنجا نیست خوددارى مى کند .سرتیپ فرج الله خان که انتظار چنین رفتارى از دربان قلعه ى شوش نداشته به اهواز بر مى گردد . وضعیت و طرز رفتار فرانسویان به طور کلى و دادن چنین امتیازى به آنها که بدون توجه به استقلال ملى کشور، تمام قوانین مملکتى را نادیده گرفته و در قسمتى از کشور از ورود مامورین دولت براى بازدید آن نواحى نیز جلو گیرى نمایند سخت بر تیمسار گران آمده و احساسات ملى و میهنى ایشان را جریحه دار مى نماید . تیمسار از اهواز تلگرافى  به تهران مى زند و این گونه امتیازات را با استقلال کشور مغایر دانسته وزیان هاى ناشى از این قرارداد ها را یادآور گشته و تقاضاى لغو قرارداد را مى کند و به گمرک خرم شهر که آثار به دست آمده از حفارى هاى فرانسویان در شوش عموما از این بندر بدون رسیدگى و بازرسى صادر مى شد اطلاع مى دهد از صدور محمولات هیات حفارى فرانسوى تا اطلاع ثانوى جلوگیرى و بازرسى دقیق بشود. تیمسار این کار را پیگیر می شود تا پس از پنج ماه سرانجام در ۲۵ مهر ماه ۱۳۰۶ لایحه ى لغو امتیازات فرانسویان در مجلس شوراى ملى ودر زمان وزارت فرهنگ تدین به تصویب مى رسد "
ازچگونگى آغاز تاسیس شعبه ى عتیقات !
فکر تاسیس تشکیلات باستانشناسى گویا از آغاز مشروطیت وجود داشته و صنیع الدوله این مهم را مطرح ساخته  اما عملی نشده بود تا زمان وزارت معارف ممتاز الملک و پس تر حکیم الملک یعنى سال ۱۹۱۸ میلادى _ هیژده سال پس از قراداد با فرانسویان در دوره ى مظفرالدین شاه - اداره عتیقات  در دارالفنون به ریاست ایرج میرزا جلال الملک تشکیل گردید .
در سال ۱۹۲۴ برابر با ۱۳۰۳خورشیدى یعنى در سومین کابینه ى سردار سپه آیین نامه ى عتیقات با ۲۹ ماده در جلسه ى هیات وزیران تصویب گردید . این تصویب نامه در واقع برآیند تلاش و پیگیرى برخى از آگاهان آن دوره بود .
لغو امتیازات فرانسویان در سال ۱۳۰۶ بى گمان یک گام سازنده در ره جلوگیرى از غارت و نگهبانى از میراث فرهنگى بوده است . پس ازآن  سازمانى به نام باستان شناسى ایران برآیند این تلاش ها شد  اما گماشتن آندره گدار فرانسوى در راس این سازمان نوپا یکى از کار هاى شتابزده اى بود که صورت گرفت .گدار ازسال ۱۳۰۸  کار خود را شروع و به مدت ۲۴ سال در این سمت باقى ماند در مجموع باید گفت زیان این شخص فرانسوى بیش از نفعش بود، زیرا   تا آنجا  که توانسته بود از پیشرفت دانش باستان شناسى در ایران جلوگیرى کرده است.
جهت آشنایی با غارت هاى گدار، پروفسور گیرشمن و درد سرهاى مارلیک  به کتاب مرورى بر پنجاه سال باستان شناسى ایران تالیف دکتر عزت اله نگهبان استاد دانشگاه رجوع بشود.
قانون ۲۰ ماده اى حفظ آثار عتیقه
در دوازدهم آبان ماه ۱۳۰۹ خورشیدى قانونى در بیست ماده به تصویب مجلس شوراى ملى رسید که طبق آن دولت موظف به ثبت ، نگهدارى وترمیم  آثار منقول و غیر منقول گردید و مجازات هایى را نیز براى خلاف کاران تعیین نمود  .
در این همه تلاش ها جاى یک اصل مهم که آن آموزش عمومى جهت شناخت میراث فرهنگى  باشدخالى و پیش بینى نشده است ( با در نظر گرفتن تعداد با سوادان از ۱۳۰۹تا بهمن ۵۷ ) ، بى گمان نا دیده گرفتن یا پیش بینى نکردن این اصل یا این حلقه ى تعیین کننده است که زمینه ى بسیارى از جرایم و نا بخردى ها را فراهم آورده است . از سوى دیگر اگر زمینه ى شناخت میراث فرهنگى فراهم مى بود آگاهى توام با مسئولیت  دررابطه با هویت ملى فرهنگى   را بارور مى ساخت . یادم می آ ید پیش از بهمن ۵۷ که در شوش به اتفاق دانشجویانم در خدمت استاد نگهبان بودم ، هنگامى که خواستم دردفتر بازدید کنندگان از موزه شوش سپاسم را از کوشش هایی که در نگهدارى از میراث فرهنگى مى شود بنویسم ، بازدید کننده اى نوشته بود ما را با مردگان و بازى فوتبال سرگرم نکنید !  این هم تفکر روشنفکر متعهد که تعهد او صرفا به معناى ضدیت با حکومت بود که منجر به نفى آنچه تاریخ و فرهنگ نام داشت   شد .

در اصل ششم حفظ آثار عتیقه نکاتى هست که وظیفه ى اشخاص را تعیین مى کند :
عملیات مفصله ى ذیل ممنوع و مرتکبین آن به موجب حکم محکمه ى قضایی به اداى پنجاه تومان الى هزار تومان جزاى نقدى محکوم خواهند شد ، به علاوه معادل خساراتى که بواسطه ى
عمل خود بر آثار ملى وارد ساخته اند مى توان از ایشان اخذ نمود
الف - منهدم کردن یا خرابى وارد آوردن به آثار ملى و مستور ساختن روى آنها به اندود یا رنگ و رسم کردن نقوش و خطوط بر آنها .
ب - اقدام به عملیاتى در مجاورت آثار ملى که سبب تزلزل بنیان یا تغییر صورت آنها شود .
ج - تملک و یا معامله بدون اجازه دولت نسبت به مصالح و مواد متعلقه به ابنیه مذکوره در فهرست آثار ملى.
اقدام به مرمت و تجدید بنایى از آثار ملى که در تصرف اشخاص باشد باید با اجازه و تحت نظر دولت واقع بشود والا مجازات هاى سابق الذکر ممکن است به مرتکب تعلق گیرد."
درهمین راستا  در سال ۱۳۰۱برابر با ۱۹۲۲ گروهى از ایرانیان آگاه و علاقه مند براى نگهبانى و ترمیم و تعمیر آثار تاریخى انجمنى را درست کردند به نام انجمن آثار ملى . بنیان گذاران این انجمن عبارت بودند از مستوفى الممالک ، مشیرالدوله ، فروغى ، محتشم السلطنه ، حکیم الملک ، تیمورتاش ، نصرت الدوله فیروز، نصراله تقوى و ارباب کیخسرو شاهرخ.

آنچه بر شمرده شد  نشان مى دهد که در مرحله ى نخست این دولت است که نگهبان میراث فرهنگى است ،  اما از بهمن پنجاه و هفت که خادمان تاریکى آمدند این دولت است که میراث فرهنگى راتخریب مى کند ، این دولت است که میراث فرهنگى راغارت مى کند ، این دولت است که میراث فرهنگى را مى دزد ، این دولت است که قاچاق مى کند این دولت است که با تاریخ مى جنگد .
درهمین راستا بنیاد میراث پاسارگاد به وسیله ی خانم شکوه میرزادگی در تاریخ ۲۵ ماه آوریل سال ۲۰۰۷ تأسیس شده و در تاریخ ۲ ماه مه ۲۰۰۷ به ثبت رسمی رسیده است. این بنیاد غیر انتفاعی، غیر سیاسی و غیر مذهبی یا  به کلامی دیگر   مدافعان فرهنگى در برابر خادمان تاریکى قرار گرفتند و به تدریج افرادى از همه گروه هاى اجتماعى به آنها پیوستند . درستکارى و درست کاوى این کمیته حقانیتش را ثابت کرده است . آنچه در دستور کار کمیته ى نجات هست در نام آن آشکارست و آنچه را مى آموزاند : از خودت مسئولیت بخواه ، اگر تو مسئول نیستى ، پس چه کسى مسئول است . بى گمان شناخت این مقوله است که ثابت مى کند هیچ معجزه اى نه در جامعه و نه در طبیعت رخ نخواهد داد ، معجزه در گام هاى مبتنى بر شناخت ماست و بس .
بیایید صدای  میراث فرهنگی جهانی بشوید ، باشد که بتوان میراث فرهنگی ملی /جهانی را نجات داد .
http://www.savepasargad.com
  Ziguinchor
 ازواژه اى پرتقالى casamanç گرفته شده است

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد