از داستان " سال هاست حیرانم تاتیانا "

از داستان " سال هاست حیرانم تاتیانا "

این داستان را در تابستان و پاییز سال ۲۰۰۲ نوشتم :

تورج پارسی

سام ! کیم دانشجوی چینی بود ، از همدوره های تو بود ، همیشه کشیک هایتان با هم می افتاد ، چرا نمی تونی اونو به یاد بیاری ، سام تو پنهان کاری روانی می کنی . تو هوش تیزی داشتی ، یادت هست وقتی یک دخترو پسربه هم چسبیده بودند لبخند می زدی و شعر ویلیام بلیک را می خواندی : عشق شیره جان یکدیگر مکیدن نیست !
یادت میاد سامی ، خوب یادت میاد . حالا چون من نیستم در عوض شیره ی جان خودت 
را داری آنهم با بی رحمی می گیری ! سام انرژی تازه درست کن ، برو نترس ، نترس دست خودت را بگیر و محکم قدم بردار ، فردا آفتاب تازه است . به قول کیم سفربه دور دنیا با قدم اول آغاز می شه ، قدم اول و بردار ، بردار ، سام !

Image may contain: 1 person , beard and indoor

وقتى دل زانوى غم بغل مى گیره

وقتى دل زانوى غم بغل مى گیره
چش تو میاد سراغم
مى نخورده مى کنم مست
مثل مهتاب شب کارون میشم
خستگى هاى زمونه میره بیرون اتنم
مثل پاکى پس از بارون میشم
راستى ، راستى خوب مى دونم
هر چى هست تو اون چشاته !
Image may contain: text

سطری از آن نامه به دوست .........


سطری از آن نامه به دوست .........

ایستادن بر پل در حال ریزش از خرد به دورست ! تو خود دانی و بس ! البته در لای پای ابدیت هم چندان خبر خوشگواری نیست ....... با مهر همیشگی
تورج پارسی

No automatic alt text available.

در دیارمان بانویی بود ساده لوح که رجاله ها ....بازنشر .

در دیارمان بانویی بود ساده لوح که رجاله ها ....بازنشر
.
تورج پارسی

در دیارمان بانویی بود ساده لوح که رجاله ها از وی به جای بلندگو سود می جستند به او چیزی در گوشی می گفتند و سپارش ها که به کسی نگویی چون تو را مطئمن دانستیم گفتیم ! بانو را که " میم " می نامم سوگند ها می خورد از قبله گرفته تا شاه چراغ و کیک و کیک که زبانم قفله قفل قفل ! " میم به نخستین کس که می رسید داستان را می گفت و تاکید داشت که چون با تو جونی جونی هستم گفتم اما به کسی نگو ! به یک ساعت نشده زندگان که هیچ مردگان هم خبردار می شدند ، رجاله های جاعل و دروغ نسب و نا اهل کار خود را کرده بودند شایعات درست می شد و می پَچید از آنچه که میم هم گفته بود پا فرا تر گذاشته می شد ! و با آبروی افراد بازی می شد !
حال در این عصر زمونه " میم " که البته ساده بانویی بود ، بیشی از مردمان یک جوری از همان تخم ترکه هستند ! اگر حرفی شنیدند آنرا مزه مزه نمی کنند به آسیاب خرد نمی برند بلکه آنرا فوری پخش می کنند سازنده ی جعل یا جاعل که همان رجاله ها باشند راحت آسوده می نشیند به تماشا ! امروز ما گرفتار عمله و اکره یی هستیم که در خدمت جاعلانند ! اما حقیقت تفی است به بزرگی کره زمین که به صورت جاعلان و عمله و اکره آنها خواهد خورد . حقیقت زیر ابر نمی ماند هر چند شایعات دروغ میدان دارست !
به گفته ی خردمندانه ی گالیله بیندیشم " حقیقت فرزند زمانست نه فرزند مقامات
" به گفته ی گلیله می ا فزایم " نه فززند مقامات و نه فرزندجاعلان " با مهر همیشگی

Image may contain: sky, twilight, ocean, outdoor, water and nature

یادمانی از آن سال های دورتر


یادمانی از آن سال های دورتر

 

تورج پارسی


دوازدهم سپتامبر دوهزار شانزده


آن سال های دورتر با دوستی که خود اهل آن دیار بود به یکی از شهرهای شمالی رفتم نخستین روز این بانوی نامرد !!! مرا به یک امام زده برد !!!من فکر کردم حتما یک جاذبه توریستی دارد اما یک امام زاده معمولی بود ! شایدم در میان اما مزاده ها این یکی آه در بساط نداشت !! به هرروی با همان قیافه ی خسته با ریشی دراز و گیسی درازتر شبیبه درویش ها و هیپی ها به زیارت مشرف شدیم !! اما زیارت در دهنمان تلخ شد !!!
حضرتش به دربون امامزده گفته بود این مرد هندی جد اندر جد نجسه اندر نجسه !!! چرا به امامزاده راش دادید !!!
من هم بی خبردر گوشه ای ایستاده بودم ، دیدم مردی لاغر اندام آمد با دستپاچگی وشرم گفت موسیو !!! شما نجس !!! و نشان می داد که باید بری بیرون !! من اصلن هیچی نگفتم فقط نگاه کردم ، مرد جمله را تکرار می کرد اما نزدیک نمی شد ! 
دو تا دختر به مرد اعتراض کردند: بیچاره اومده نگاه بکنه چرا نمی زارین اینجا یک شهر توریستی است ! باز من فقط نگاه می کردم ! یکی از دخترا به انگلیسی گفت ناراحت نباشید ! من هم با لبخندی سری تکان دادم اما امدم بیرون !!!! زیارتم نیمه تمام ماند !!!!
می دانستم زیر سر خود اون عجوزه ایست که مرا به اینجا کشانیده !!
آمد طلب کارانه گفت کجارفته بودی ؟ دنبالت می گشتم گفتم سفارش شده بود که مرا به جرم نجس بودن بیرون بکنند که دوتا دختر فرهیخته به یاریم شتافتند !!
گفت ای بابا چرا صدا نکردی!! چرا نگفتی ایرانی هستی سو تفاهم شده !! گفتم آخه به دربون سفارش شده بود !!! با قیافه حق به جانب فرمود :‌ کی اینکار کرده !! به حق چیزای نشنیده !! این کار بی سابقه است در این شهر توریستی ! حال بگیریم تو هم یکی ازون توریستا گدا گشنه نمی دونم کجا !! اما حق نداران نجس و پاک بکنند ! شایدم اومدی طلب حاجت بکنی !!! البته با لبخندی پدر سوختانه ی .....
کدوم مومن این کار را کرده باید ته و توش در آرم !!
گفتم بی زحمت خودتان را ادَیت نکنید حتما یک نادان کلان از " تبار کرم داران " بوده که سفارش کرده !!! 
***
گیلان زیبا بود ، گیلان سر سبزبود و دوست داشتنی با مردمی مهربان به جز همون یکی که از تبار کرم داران بود !!!
یادش به خیر

Image may contain: one or more people
LikeShow More Reactions
Comment