"خویشتن کانا ساخته بود چیزهایى کرد که مردمان از آن بخندید"

 

"خویشتن کانا ساخته بود چیزهایى کرد که مردمان از آن بخندید"

 

باز نشرداده می شود

تورج پارسی

 

جمله بالا  از تاریخ سیستان است ، به نقل از فرهنگ معین، اما " کانا  " در فرهنگ روانشناسى  به کسی گفته می شود که در طبقه بندى جدول هوشی دارای بهره ی هوشی یا

(   IQ )

بسیار پایین باشد . حدود بهره هوشى کانا از صفر تا ۲۵ است . البته پس از کالیو ها و کودن ها و سرمرزى ها

- ‌borderline - --

به  بهره ی هوشی طبیعى یا

 -normal  -

میان ۸۵ تا ۱۱۵ می رسیم  . در اینجا از

Bright normal  

یا با هوش و نابغه  

 genius  

میگذریم  تا به بحث اصلی برسیم :

درسایت

savepasargad

خواندم که معاون فرهنگی یونسکو چندی پیش و پس از بازدید از  منطقه ى پاسارگاد  درباره ی بروز یک فاجعه غیر قابل جبران به مسئولان هشدار داد ، اما او در پاسخ ،  تنها از زبان مسئولان رسمی میراث فرهنگی کشورمان این جمله را شنید که "ما می خواهیم در این منطقه موزه ای زیر آب ایجاد کنیم "!

گویى سعدى  ( ۱۲۹۲_ ۱۱۹۴م ) هم در حکایت سى و نهمش که درباب سیرت پادشاهان است پیش بینى به تخت نشستن مسئولین میراث فرهنگى را کرده است :

هارون الرشید را چون بر ملک  مصر، دست یافت  گفت : بر خلاف آن طاغی ( فرعون ) که به علت  تسلط بر سرزمین   مصر، ادعاى خدایى کرد، من این کشور را جز به خسیس ترین غلامان نبخشم .از این رو هارون غلامی سیاه داشت به نام خصیب  که بسیار نادان بود، او را خواست  و فرمانروایى کشور مصر را به او بخشید.گویند: آن غلام  به قدرى کودن بود که گروهى از کشاورزان مصر نزد او آمدند و گفتند: پنبه کاشته بودیم ، باران بى وقت آمد و همه آن پنبه ها تلف و نابود شدند.

غلام در پاسخ گفت : مى خواستید پشم بکارید! " ۱

بی گمان کشاورزان مصرى خندیده اند و از مصیبتى که دامن گیرشان شده آه از نهاد کشیده اند .توجه داشته باشیم  که با وجود فاصله ى زمانى میان  برده  که سعدى از او حکایت می کند تا مسئولین میراث فرهنگى که در این عصر پرشتاب و پر ثمر دانش بشرى زندگى می کنند  فرقى وجود ندارد !

 معاون فرهنگی یونسکو هم  در گفتگو با خبرگزاری میراث فرهنگی نتوانسته است   تعجب خود را از شنیدن جمله "ما می خواهیم در این منطقه موزه ای زیر آب ایجاد کنیم "  که به معناى نابودى میراث هفت هزار ساله و آرامگاه نخستین بنیانگزار حقوق بشراست ، پنهان بکند .

گمان بر آن هست که شگفت زدگى معاون فرهنگى یونسکو دارای دومعنا است  :  نخست اینکه اینان کیستند ؟ البته این یک پرسش سد در سد روانشناسانه است ! دوم چرا کسانى مسئول میراث فرهنگى این سرزمین کهن سال هستند که مسئولیت نمی شناسند و شمشیر به روی میراث تاریخی می کشند . میراثی که جهانى است و در پیوست و پیوند با مردمانى است که در تاریخ نقشى داشته و ریشه در ژرفاى فرهنگ بشری دارند .

وقتى ادامه می دهد : «من فقط می توانم این موضوع را به اطلاع مدیران یونسکو برسانم» طنزى هم در همین   جمله هست که بله من مژده ی موزه ی زیر آبى شما را گزارش خواهم کرد !! یا به عبارت دیگر برنامه ی  تخریبی تان را گزارش خواهم کرد ، یعنى از نیت ضد فرهنگى تان خواهم گفت .

در اینجا از شما خواننده ی گرامى می پرسم :

 آیا اینان فقط و فقط عقب مانده هستند ؟

 آیا اینان از روى هدف مشخص به این چنین جنایت تاریخی می خواهند دست  بزنند ؟

آ یا اینان هم عقب مانده هستند و هم به نیتى از پیش تعیین شده می خواهند  شمشیر به روى تاریخ و فرهنگ  این سرزمین کهن سال بکشند ؟

 پاسخ شما چیست ؟

آیا شما سرزمینی را می شناسید که مسئولینش دست به تباهى و ویرانگرى میراث فرهنگى آن سرزمین زده باشند ؟

آیا شما سرزمینى را می شناسید که در آن این چنین میراث فرهنگیش غارت بشود ؟

به راستى چرا اینان با فرهنگ باستانى ایران که به واسطه ی خردورى ش هنوز چراغش روشن است  دشمنی دارند ؟

نیک می دانیم که ایران باستانى  با فرمان کوروش بزرگ که امروزبه نام نخستین اعلامیه ی حقوق بشر نامورست    ،در عرصه حکومت و سیاست گزاری جهان گام نهاد و در واقع نخستین امپراتورى جهان را بنیاد گذاشت " با نحوه حکومتى که تاریخ نگار قرن بیستم  توین بى

(۱۹۷۵۰۱۸۸۹)

Arnold Joseph Toynbee 

  آنرا اولین سازمان ملل متحد تاریخ جهان نامیده است" ۲

این فرمان  شیوه زیست مردمان و حکومت ایران باستانى است  از زبان بزرگترین اندیشمند جهان   بشنویم تا ایران باستانى را بهتر بشناسیم و به اعتبار تاریخى آن بیندیشیم و بدانیم که میراث فرهنگى آن نه ,تنهابه ما تعلق دارد بلکه پیوند فرهنگى  با بشریت دارد و این  ویژگى رمز جاودانگى اوست ، چراغى است  همیشىه روشن در شاهراه ها و ره کوره هاى تاریخ .

 

Georg Wilhelm Friedrich Hegel

  گئورگ ویلهلم فردریش هگل (۱۸۳۱-۱۷۷)پس از مقایسه ی موقعیت ایران باستانى با چین و هند می نویسد  "

" ازایران است که نخستین بار آن فروغى که از پیش خود می درخشد و پیرامونش روشن می کند   سربر مى زند ، زیراروشنایى زرتشت به جهان آگاهى ، به روح ، به عنوان چیزى جدا از خود متعلق است .

 در جهان ایرانى یگانگى ناب والایى را می یابیم که هستى هاى خاصى را که جزئ ذات آنند ، به حال خود می گذارد _ همچون روشنایى که تنها نشان می دهد که اجسام به خودى خود چه هستند _ این یگانگى تنها از آن رو به افراد فرمان مى راند که ایشان را برانگیزد تا خود نیرومند شوند و راه تکامل در پیش گیرند و فردیت خود را استوار کنند . روشنایى هیچگاه فرقى میان هستى ها نمى گذارد  بر پارسا و گناهکار ، بلند و پست یکسان مى تابد و بر همه به یک اندازه برکت و بهروزى ارزانى مى کند . روشنایى تنها هنگامى جان بخش است که با چیزى جز خود ، جدا از خود پیوند یابد و بر آن تاثیر کند و آنرا بپرورد . روشنایى ضد تاریکى است و این تضاد  ، اصل کوشندگى و زندگى را بر ما آشکار می کند . اصل تکامل با تاریخ ایران آغاز می شود پس ، آغاز تاریخ جهانى به معناى درست از اینجاست زیرا صلاح اصلى روح در تاریخ آن است که به حالت درون بودگى بى پایان ذهنیت برسد و از راه تضاد مطلق ( با طبیعت ، سرانجام ) بر سازگارى کامل دست یابد " ۳

ببیند ایران باستانى را در اندیشه  ی خردوران تاریخ و در چشمان ابلیسان وارونه و کانا ها !خردوران خورشید بینندش ، و  گلستانى پر رنگ و بو ،و ابلیسان وارونه ۴ که به نور آشنا نیستند به جاى بستن چشم خود در برابر نور کمر به تخریب آن مى بندند .

  ایران همیشه با جان سختى از همان لحظه ی هجوم و کشتار و غارت اسکندر گجستک و تازش تازیان و مغول تا به امروز کوشیده که خودش باشد با همان رنگ و بو ى تاریخى و در این تصمیم هم پیروز گشته و توانسته است که با شناسنامه ی واقعى خود با همه ی فراز و نشىب ها در صحنه ى تاریخ حاضر باشد . این خود بودن در زبان ، ملیت و آیین هایش آشکارند .، در نوروزش که آغاز و زایش طبیعت وانسان مى درخشد  . ایران فرهنگى نمی تواند زیر ابر بماند ، دوباره خواهد درخشید این آرزوى تاریخ است . خویشکارى کنیم و به یارى تاریخ بشتابیم .

سرچشمه ها :

۱ _ کلیات سعدى با مقدمه و تصحیح محمد على فروغی

۲_ فرهنگنامه ی ایران شناسى ، شجاع الدین شفا ، جلد اول رویه X11

۳ _ فصل نامه هستى ، تابستان ، ۱۳۷۳نظریه هگل درباره ى ایران ترجمه حمید عنایت ، رویه ۲۹

۴ _ پس ابلییس وارونه آن ژرف چاه    به خاشاک پوشید و بسترد راه  . شاهنامه فردوسى متن انتقادى تحت نظرا. برتلس مسکو ۱۹۶۰، انتشارات اداره ى ادبیات خاور

 

هگل

توین بی

http://www.savepasargad.com/01Lists/aa.from%20091806/Nov/parsi-11.06-.htm

· · Share · Delete

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد