لبخند و نگاهی که سرشار از پروازند


لبخند و نگاهی که سرشار از پروازند

 

تورج پارسی

 

عکس ساده ای است ، اما پر از معنا ست ، عکاس از زاویه ی درستی توانسته شاهکار بیافریند ، زنی است  با دو کودکش ، فقر می بارد از همه سو ، اما مهر مادر آن چنان دختر بچه را می نوازد که چشمان و لبانش  هم سو می خندند ، خنده ای که نهایتی را رقم می زند ! نهایت خشنودی . جسم اگر گرسنه است ، اما روح سرشارست از پرواز ، سرریزست از زندگی !  آن سو نگاه پسر بچه ست که در سایبان آرنج خواهرش چه پرسش گرانه می نگرد ! نگاهی پر نگاه ! نگاهی که هزاران پرسش در آن می روید ! به راستی کدامین پرسش  ای رهگذر زمان ؟ شاید که کلید درک زمان در همین پرسش نهفته است !

و نگاه  دیگر ،  نگاه به دور دوخته ی مادر است که هزاران بیت نسروده دارد ، نگاهش تا کجا می رود ، تا کجا می پیماید ؟‌ تا کدام آرزو سفر می کند ؟ تا ......؟

ای کاش می دانستم کدام عکاس چنین لحظه ی بزرگی را شکار کرده است ، عکاسان تاریخ رامصور می نگارند !

عکس مرا به  یاد شعر خلیل جبران می اندازد :

ما تا بی نهایت

بیش از آن هستیم

که تصورش را می کنیم .

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد