اندر حکایت هوایی حرف زدن

اندر حکایت هوایی حرف زدن

 

اندر حکایت هوایی حرف زدن

 

تورج پارسی

 

آن حضرت زنده یاد ، دوست دوران ماضی ،زبان زد های ویژه ی خود را داشت ، از جمله هوایی حرف زدن به معنای بی مبنا و به گفته ی عامه : الکی گفتن ! که از ایشان در این سرای بی در و پیکر باز مانده است ، البته زمینی حرف زدن خردمندانه گفتن و بررسی کردن بود یعنی ساده انگاری نکردن . حال هوایی حرف زدن  بد جوری به میمنت وجود ذیجود اینترنت  رواج پیدا کرده است ، اینترنت یا به گفته ی دوست فرانسه نشینم  انترنت زمینه سازست هم برای هوایی ها و هم زمینی ها ، یعنی به مبارکی هر دو میدان دارند اما آنچه ماندگارست حرف یا گفته ای است که ماخد و مبنایی داشته باشد و از خرد بر خاسته باشد یا به گفته آن دوست ماضی زمینی باشد . یکی از همین افراد هوایی گو ترانه ی تک درختی سروده ی نواب صفا را که عباس شاپوری آهنگش را ساخته قلمداد فرموده بود که : این را نواب صفا به خاطر زندگی قمر الملوک وزیری سروده !!

نواب صفا در کتاب قصه ی شمع رویه ۴۵۸ می نویسد : بعد از مرگ پیاپی چند هنرمند معروف به خصوص در گذشت دردناک و نا گهانی داریوش رفیعی آن هم به علت تزریق مرفین با سرنگ آلوده به میکرب کزاز ، افکار مسئولان رادیو را نگران تسری این بیماری به سایر هنرمندان به خصوص پرویز یا حقی گردیدند . بنا بر مصلحت دید و پیشنهاد آقای معینیان و موافقت شاه رار شد پرویز تحت نئر بهداری شهربانی که ساختمان بیمارستان آن در خیابان بهار شمالی در حال اتمام بود به معلاکه بپردازد . زمنا چون دوران خدمت سربازیش فرارسیده بود متهد شد که اعتیاد را ترک کند و در این صورت از خدمت نظام وظیفه معاف شود . در آن ایام خود من هم متاسفانه دچار اعتیاد شده بودم و از این موضوع رنج می بردم . تصنیف معروف تک درخت یا بی پناه را که آهنگ آن از عباس شاپوری است و خواننده اش پوران است در همان ماه ساخته بودم و در اسفند ۱۳۳۷ که در بیمارستان بستری بودم غالبا از پاشا سمیعی رئیس رادیو می خواستم که این اثر را پخش بکند در واقع مضامین این شعر و آهنگ شرح حال خود من است و با این اشعار آغاز می شود : تک درختی بی پناهم که در سکوت صحرا فریاد من شکسته در گلویم ...

قصه شمع خاطرات هنری اسماعیل نواب صفا نشر البرز ۱۳۷۸

 

 

تازگی می بینم و می خوانم از قول زرتشت هم می نویسند ، آن هم چیزهای بسیار بسیار بسیارهوایی !   امروز شوربختانه هوایی حرف زدن  برای خودش دنیایی ساخته است ، اینان بی گمان گاتاها را نخوانده اند ، ، جهت آنان که نمی دانند گفته های خود زرتشت  به نام گاتا نامورست  که بخشی از اوستا . زرتشت تنها کسی است که از دور و دور تر های تاریخ اندیشه تاکید بر مسئولیت شخصی دارد . توجه دوستان را به مقاله ی زیر که پیشتر نشر داده بودم جلب می کنم تا شاید بشود از قول زرتشت چیزی هوایی نساخت . جهت آگاهی تو صیه می کنم به اوستا کهن ترین سروده ها و متن های ایرانی گزارش و پژوهش دکتر جلیل دوستخواه چاپ چهاردهم و نوشتار دکتر علی اکبر جعفری و.. مراجعه بکنید . با مهر همیشگی

.

نه کشت و نه فرمان کشتن به کس داد

 

ششم فروردین نوروز بزرگ یا زادروز زرتشت

 

تورج پارسى

 

سخن از انسانى است که در دور دست ترین نقطه ى تاریخ ایستاده اما در اندیشه، معاصر ماست !

او کسى است که نخستین بار درست گوش کردن ،اندیشیدن ، خرد ، گزینش آزاد راه و مسئولیت شخصى را مطرح ساخت ، سرودش نو آیین بود !

عصر، عصر خدایان پندارى است ، عصرى که خشنودى خدایان راتنها با قربانى کردن چهار پایان و حتا انسان باید به دست آورد. خدایان برده دارانى خود کامه بودند که پیشکارانى زمینى داشتند ،تکیه ى او بر خرد ، ارج انسان و مسئولیتش ، آهنگى تازه بود ، آهنگى که در آن انسان معنا داشت و بر همان معنا معتبر مى نمود !

در نگاه او انسان - زن و مرد -   فرمانبرمحض نیست ،چرا که انسان مى اندیشد ، مى پرسد و پاسخ مى خواهد .

او ستیز با تاریکى نکرد بلکه چراغ برافروخت تا ازقلمرو تاریکى بکاهد ، تاریکى که مجالى گسترده دارد.

 او باور دارد که هر کس باید باور خویش را به آزادکامى بپذیرد

او دروغ و اندوه را تباهى جهان و راستى را بهترین نیکى و خرسندى مى داند و بر این پایه کار و کوشش با منش نیک را شادى ، آبادانى و روشنایى می خواند

او انسان - زن و مرد - را رونده ، پویا ونوآور مى بیند به همین سبب با آموزش خود در انتظار سپیده دمى است که با کوشش جمعى و خیر همگانى جهان را خرم و همواره آبادان ببیند.

خواست او ساختن جهانى نو است ، تازه گرداندن جهان . زدودن کهنه گى و فرسودگى است که آنهم از روى خرد و دانش و کوشش و کار سامان مى یابد این اصل آنچنان از اهمیت برخوردارست که چندین و چند بار برآن تکیه کرده است

او برانگیزاننده اندیشه است، تاانسان - زن و مرد -  در تبلور اندیشه به آزادگى برسد .

به همین سبب او در اندیشه جارى است و این قلم او را جاودانه مى داند و زادروزش را در یکایک واژگانش مى بیند واژگانى که در پرتو منش نیک جهانى زایا و بارور آرزو مى کنند

فرخنده است او که : نه کشت و نه فرمان کشتن به کس داد

 

اوستا به کوشش و پژوهش دکتر جلیل دوستخواه

پوران و عباس شاپوری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد