درچهار سوی گریه و آه


درچهار سوی گریه و آه

 

درچهار سوی گریه و آه

تورج پارسى

 

تا خانه ات آبنوس،

تا خانه ات که در چهار سوی گریه و آه ،

در شرق معبدی از واژه های سرد وتلخ  قرار دارد ،

هزاران ماه و خورشید وستاره ،

بر دوشم گرفتند ،

هزاران هزار بوته ی بالغ ،

آواز شبانه ی رویای آفرینش خواندند ،

تا مرا که پر از شوق آب و آیینه و کشار بودم ، ❊

پیشواز کنند .

آبنوس به تو رسیدم ،

که متکایت پر از قصه

پرازغصه است .

گریه نکن رهگذر همیشگی ره کوره های بی چراغ  ،

بیا با من که شاعری خنیاگرم ،

با من که با آهو و گیاه سرخس از یک تبارم ،

و چشمانم با برگ های مدرج تاریخ همریشه است ،

بیا و غصه و قصه ات را بهر کن ،

یک بهر برای تو ،

یک بهر برای من آبنوس .

همیشه کسی هست آبنوس ،

همیشه کسی هست که خود قصه ست ،

و قصه اش پرازغصه ست ،

همیشه کسی هست که رختش از هزاران هزار ،

واژه ی نر و ماده ی درد ، دوخته شده است ،

همیشه یک اتفاق ساده ،

تا رویای ماسه و آب ادامه پیدا می کند ،

همیشه آغاز سخت است و ترسناک ،

همیشه آبنوس همیشه چنین بوده و هست .

من خود در شبی که هم ماه بود ،

هم ستاره و خورشید ،

از بوسه ی مهتاب بر رخ نیلوفر آبی ،

در غاری در افق زاده شدم ،

اما ، اما همیشه ،

در قهوه خانه های میان راه ،

رویایم را گم می کنم ،

دوباره و چند باره دستپاچه می شوم ،

چرا که باید راه رفته را بازگردم ،

تا از اول شروع کنم ،

گفتم همیشه آغاز سخت است آبنوس .

همیشه چنین بوده و هست .

چه بایدمان کرد ؟

چرا باید ترسید ،

چرا باید ایستاد ،

افق باز و روشن است ،

باغی در من می روید ،

آب پیغامی از آیینه می آورد ،

در امتداد رویای زمین راه می روم ،

آبنوس بدرود با تو ،

سگت را از سوی من ببوس ،

بگذار باقی قصه را  سروش * در پگاه  شدن  دوباره بخواند ،

سگت را از سوی من ببوس ،

تا دیدار آبنوس

...........

اپسالا .سوئد۱۹۹۸

 

*کشارkoshaar

اسپند

❊ سروش : روز هفدهم هر ماه در سالشمار زرتشتی به نام این ایزدست . اوست که در پگاه آواز سر می دهد ، تا بر خیزیم و در آبادانی جهان همراه شویم .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد