هر چى هست تو اون چشاته

هر چى هست تو اون چشاته 

 

تورج پارسى

 

چش تو مثل یه سازه

پر رازه ،

 پر نازه ،

 دل پر گوى نیازه که همیشه مى نوازه .

وقتى دل زانوى غم بغل مى گیره

چش تو میاد سراغم

مى نخورده مى کنم مست

مثل مهتاب شب کارون میشم

خستگى هاى زمونه میره بیرون اتنم

مثل پاکى پس از بارون میشم

راستى ، راستى  خوب مى دونم

هر چى هست تو اون چشاته !

 

بعد از اینم  مى شینم

با دل شیدا توى باغم

تا چشات بیان سراغم

ساغر عشق پر از مى بکنن

ببرندم همون جا که نسیم گذر نداره

اینو مى تونم بدونم که دلم

اشک شوق اونجا مى باره .

 

ساغرم دوباره پر کن

ساغرم چند باره پر کن

من مى خوام اونجا بمیرم

دل من بر سر راته

من می دونم هر چى هست تو اون چشاته

آفتاب صبح بهاره که ازش نشاط مى باره

من مى دونم  ، خوب مى دونم

هر چى هست تو اون چشاته

هر چى

هست

تو

اون

چشاته

اپسالا/ ۲۳اکتبر۱۹۹۸

درتاریخ ۱۸ماه ژانویه ۲۰۱۰ بازنویسى شد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد