پرنده
آب
و آغوش آبی آسمان
تورج پارسی
پرنده دلم برای خودم می سوزد
که شانه هایم پر از فصل های سرد و اندوهند
و چشماهایم با یاسی مکرر به دنبال دیدن پرنده ای می دود
که از روی خلوص و سرشت آینه
به آب سلام می کند و لبخند می زند
و با بلوغ شوق در آغوش آبی پرواز می کند
کاش منهم پرنده بودم ،
کاش . کاش
بی آنکه از جور زمستان باکیم بود
سپتامبر ۲۰۰۴