بگو اسبم را زین کنند مادر


بگو اسبم را زین کنند مادر

  ·

بگو اسبم را زین کنند مادر !   *

تورج پارسی

سازکن آواز مرا ،

    و از بوسه پراپر ،

    تا بریزد آرام آرام بر گل های تشنه ی آبی فرش ،

    بگو اسبم را زین کنند مادر ،

    سفری در پیش است ، سفری ،

    نه ، نه ، مقصد را نمی دانم ،

    تنها می دانم راه درازی است در راستای نور ماه .

دل نگران مباش مادر ،

    " شب بو  "پرازبو و کلام ، همسفر منست ،

    قصه ها خواهد گفت ،

    از سواران زمان و نرم آهنگ سم اسبان شان ،

    و اما اسبم ،

    کهر را قصیلی نیست  ،

    به اندازه ی همه ی لحظه های لالایی تو ،

    نه ، دل نگران مباش مادر ، دل نگران مباش .

نگران آن باش  مادر که چرا اسب ها  دیگرشیهه نمی کشند  

    و پرنده ها  اندوه ما را باور نمی کنند  

    و نمی بینند که حنا  دست دختران  آبادی را سرخ نمی کند

و هیچ چشمه ای به یاد نمی آورد تن شوری اروسی را .

مادر چرا خنده از ابادی رفت  ؟

چرا  دیگر صدای " یار یا ر  " به گوش نمی رسد

کهیار کجاست که بخواند :

 " پازن از تنگ چوى  بز از دیل و اسپر

زیر بید مارگون بوی هم ایخرن بر  " ۱

مادر بگو اسبم را زین کنند

سفری در راستای نور ماه در پیش است

دل نگران مباش مادر !

۱۴ اپریل ۲۰۰۲

* به یاد گشت های پژوهشی ام در کهگیلویه بویراحمدی

*بز نر از تنگ چوى (واقع در منطقه ى بهمیی )و بز ماده از دیل و اسپر (دو ناحیه واقع در قلمرو بویراحمد گرمسیر )در زیر درختان بیدمارگون واقع (در بویر احمد سردسیر  ) باهم جفتگیرى می کنند. از آهنگ های معروف کهگیلویه است

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد