امروز کمی به جمع و جور کردن کاغدهای سرگردانم مشغول شدم·

امروز کمی به جمع و جور کردن کاغدهای سرگردانم مشغول شدم·

امروز کمی به جمع و جور کردن کاغدهای سرگردانم مشغول شدم

تورج پارسی

امروز کمی به جمع و جور کردن کاغدهای سرگردانم مشغول شدم البته پس از رختشویی بامدادی ! بر خوردم به این شعر آصفی کرمانی شوربختانه ندانستم در چه دوره ای می زیسته ، معاصرست یا از دوردست های تاریخ است . به هرروی به زبانی سرچشمه اش همان شعر پربار و خرد حافظ است :

تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف

مگر اسباب بزرگی همه اماده کنی

واژه کلیدی در این بیت " اسباب بزرگی " است که همان کسب تجربه و کارشناسی است چیزی که در حکومت آخوندها معنایی نداشته و ندارد .حزب الله باش ، به فقیه وقَیح آری بگو ، کافی است برو یکسر در دانشکده پزشکی بشین خواستی دانشجو بشو نخواستی بشو ریاست محترم دانشکده !!!! تو خود حدیث مفصل بخوان از این فاجعه !

مردمان را به چشم روز نگر

آصفی کرمانی

مردمان را به چشم روز نگر

و زخیال " پریر " و " دی " بگذر

"سنگ " بوده است در  ازل" الماس "

" قطره " بوده است در صدف " گوهر "

" کهتران " مهتران " شوند به عمر *

کس نزادست مهتر از "  مادر  "

کهتر : کوچکتر

مهتر : بزرگتر

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد