ژرفای درد این کودک تورج پارسی در چه ژرفایی از درد ، دستان کودکانه اش را بر چهره گذاشته است؟ آه
از این همه تاریکی در میهن که به گفته ی همیشگی نصرت "انجماد به تن تاریکی
پیچیده ست"چند روزست گرفتار این عکسم صدای گریه ی محزونش تپش قلبم شده است
سخت دلخراش ، به راستی "سرمایه "و دارندگان سرمایه که این بار با "علم
خدای آن چنانی "به میدان آمده اند غارت می کنند غارت و آنچه می ماند دردست و
درد برای مردمی که از سرزمین ثروتمندشان بهر آنان تنها فقرست و فقر. یک
زلزله یا سیل بازکاسه کوزه را بر سر فقر می شکند. باز زمزمه می کنم تک بیتی را که سالیانی پیش سرودم از سر درد ، درد ایام فزون است و تحمل اندک مرهمی کو که نهم برسر هر لحظه ی خویش