به دولت ابادی که رسیدم شاعری بود که نثر می نوشت به دولت ابادی که رسیدم شاعری بود که نثر می نوشت
تورج پارسی
نخست
با هدایت آشنا شدم و به همانگونه دیدم که او می دید جهان را که هم چنان می
بینم و در نقطه ای از بوف کور و زنده به گور ماندم که ماندم ، پس تر پایم
به سوی چوبک باز شد از محیط داستانهایش عبور کرده گویشش را می شناختم با آن
اخت بودم ، به دولت ابادی که رسیدم شاعری بود که نثر می نوشت ، در گاه
خواندن کتاب هایش ریتم می گرفتم یک باره حس می کردم که دارم فیلم می بینم
نه اینکه کتاب می خوانم ، همه چیز زنده بود ، راه می رفت ، کنارت می نشست ،
آب تنی مارال مرا به آب تنی شیرین نظامی دوباره برگرداند ، و پس تر بردم
تا غزل آهنگین ریاضی حسین منزوی ! به دو پدیده ی ویژه در ادبیات ایران سخت
تکیه کرده ام یکی هدایت که نه او مرا رها می کند و نه من آهنگ رهایی دارم و
یکی همین مردی است که در دهم امرداد ۱۳۱۹ در سبزوار چشم به جهان گشود تا
جهانی بگشاید که گشود . روزی که در دانشگاه اپسالای سوئد دیدمش و کلیدر گفتگوی میان مان شد گمان بردم که سال هاست که می شناسمش و نیک هم می شناسمش . زادروزش را به مردم ایران و فارسی زبانان و به ویژه اهالی هنر و ادب شادباش می گویم به خجستگی . با مهر همیشگی