چنین کردی چنان رفتی تورج پارسی دلا دیدی مرا آزرده خاطر کردی و رفتی شکستی حلقه ی الفت چنین کردی ، چنان رفتی درخت عشق برکندی ، شرر بر هستی و حرمت شکستی ساغر رویا چنین کردی ، چنان رفتی صدای پای تو هر لحظه در گوشم نوا خواند از این آوا شدم محروم ، چنین کردی چنان رفتی نگاهت ساغر می بود و من دردی کشش بودم در میخانه بربستی ، چنین کردی چنان رفتی دم و هردم قصیل سبز رویای بهاران بود قصیل سبز ببریدی ، چنین کردی چنان رفتی کنون ازآن بهارانت ، نمانده جز کویری لوت همه روزان زمستانست ، چنین کردی چنان رفت واشنگتن نوامبر ۱۹۹۶