سال ها پیش دستانم پر بود از رویا


سال ها پیش دستانم پر بود از رویا

سال ها پیش دستانم پر بود از رویا

 

تورج پارسی

 

ماهی در دشت،

آهو در دریا ،

به کجا می رود این جهان آشفته ؟

 

ماریاکالاس ، کارمن

دلکش ، ساز شکسته

تاتیانا ، پارک گورکی ، شب های مسکو

آه که دیگر رویاها مرگ اندودند

.

سال ها پیش دستانم پر بود از رویا

ودر شب های غریب سوز پراز تابوت

رویاها رنگین بودند و حتا ازمن تشنه تر

پر از هوا و رنگ و بوی پالوده ی شیرازی

.

سال ها پیش , سال ها پیش بود

و امروزدر تلخی های شعر نمی شکفد گلی

یا که نیمه خوابی از رویایی بر جدول لحظه هایی که سنگینند و خسته

آه که نمی توان بی رویا راه رفت و اندیشید در دریچه ی کوچک اطمینان

نمی توان نشست،

 حتا ، حتا نمی توان بود !

ای کاش می شد بر زنگ کهنه ی قافله ای یک ریز، اشک ریخت . ای کاش ، ای کاش

.

سال ها پیش دستانم پر بود از رویا ، پر بود .،

به یاد می آورم که ....سال ها ی پیش بود

.....

یکشنبه  چهارم دسامبر دوهزار پنج

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد