دیروز ارجمندی از ره مهر عکسی فرستاد و نظرم را خواست . در این عکس مردی بر زمین خم شده پای شاه را می بوسد ! به عکس خیره شدم شاه آشکارست اما بوسنده ی کفش ناآشکار ! البته عنوان شده است که این فرد چاپلوس دکتر مصدق باشد ! آنگاه که به عکس خیره می شوم مصدق را در تاریخ چنین نمی بینم ، او کسی است که مخالف رژیم سلطنت نیست بلکه مخالف دخالت شاه در امور مملکت است به زبان دیگر با استناد به قانون اساسی : شاه باید سلطنت بکند نه حکومت !
حرف مصدق بیانی از قانون اساسی است . اگر این مرد که مصدق باشد پابوس بود و..... چرا نگذاشتند دست کم در انزوا نمیرد و ........؟
شوربختانه امروز مصدق هم مبتلای شیفتگانش و هم مبتلای مخالفین یا غرض ورزان است ، مصدق هم مانند انسان های دیگر تاریخ مورد داوری تاریخ قرار می گیرد و در داوری تاریخ نه شیفتگان اثر دارند و نه غرض ورزان . امروزه روز شوربختانه " پرونده سازی " در رخت "مستند سازی "همه جا همچون سیل راه افتاده است . تنها کافی است که چراغی روشن بشود تا بتوانیم آگاهانه ببینیم ، بشنویم ، بخوانیم و بیندیشیم . با مهر همیشگی