چماق و چماقداران فکری !


چماق و چماقداران فکری !

چماق که همان گرز شش پر است

" مرگ بر ..... "

و زنده بادهای زورکی

" دروغ و تهمت  "

 پدیده های چماق و ترور هستند و بس !!

تورج پارسى

چماق که همان گرز شش پر یا چوب دستى است  اگر به دست اوباش  افتد آنرا بر سر هرکس که  مطیع نباشد فرود مى آورند . اوباش معمولا آدمانى هستند که از نظر شعور نمره ى قبولى ندارند به همین دلیل هم مى توانند  آلت دست قرار بگیرند هم براى منافع شخصى خود مخل خیر اجتماعى بشوند و چماق را بر سر هر کس فرود آورند.در جامعه ای که فکر تبدیل به چماق شد نابودی جامعه‌ رقم خواهد خورد ، امروز بیشی از به اصطلاح سیاسیون چماق فکری حمل می کنند و آزادی دیگران را نفع می کنند !

جامعه اى که در آن"تنهامن درست مى گویم وهمیشه حق با من است" رواج بگیرد اندیشه وتفاهم از آنجا رخت بر مى بندد و چماق و اوباش در آن قانون مى شود . معمولا در کشورهاى دیکتاتورى چماق دولتى است و در راس کشور دیکتاتورمى نشیند که اگر وى مذهبى هم باشد ، خداى زمینى می شود و نوک چماقش به شکل هزار پا وسعت تمام سرزمین را مى گیرد .

 دربرخى از سرزمین هاى دیکتاتورى  شوربختانه تنفر از شخص یا فرد به سوى تاریخ و فرهنگ کشیده مى شود  یا به زبان ساده تر همه چیز سیاسی می گرددو باعث دورى جستن از هویت  می شود  . این دورى  یا نابینایی تا آنجا دامنه پیدا می کند  که برای غرق آن یک نفر و هم پالکانش  به تباهی کشور نیز اری می گویند ! به گفته ى فرزانه اى به جاى مداواى باغچه با دفع آفات یکسره به جان باغچه مى افتند و آنرا زیر و رو مى کنند ،البته روزهاى آول آنرا انقلاب مى نامند و کم کم یک عده از همان بیل به دستان آنرا فاجعه مى خوانند .

در این معرکه دیکتاتور یا کشته می شود یا فرار مى کند یا خودکشى مى کند . حال امید می رود که هوا عوض بشود و اندیشیدن و تفاهم میدان کردار بیابد. اما از آنجایی که در این سرزمین مورد نظر خار بوته ى " "تنهامن درست مى گویم حق همشه با من است |" جاودانه است دوباره از میان همان محرومین یا مصتعضعیفن یکى روى صندلى بزرگ دیکتاتور پیشین نزول اجلال مى کند و باز همان نوحه در همان دستگاه  و بى گمان حادتر و پلشت تر نواخته مى شود . در اینجا نیازست حرفى ناگفته نماند و آن اینکه اگر دیکتاتورى در زیر بیرقش مدرسه و دانشگاه و بیمارستان رواج داشته و یک جورى از تجدد در آن رنگ و بویى باشد باز بهترست که چماقدار باشد و خطی سیاهى هم بر تجدد بکشد و نفس همه را بند بیاورد و حرف ،حرف کتاب مقدس باشد و بس کتابی که چه عرض بکنم منبع دانش بشری است  !!! نکته ى جالب توجه این است که در زمان دیکتاتور اول همه دم از آزادى خواهى مى زدند !! و به محض برانداختن دیکتاتور ،آزادى خواهان !! پیشین چوب هاى دار و شکنجه و دست بریدن و پابریدن ، تجاوز ، غارت و....رامى آغازند یعنى میان آزادى خواه و شکنجه گر فرقى نیست به این عبارت که شکنجه گرامروز ،فردا آزادى خواه مى شود ،همانطور که آزادى خواه دیروز شکنجه گر امروزى است .اینجا از آنانى که مطرحشان نکردم پوزش مى خواهم یک گروه ازآدمیان هستند که هرگز نه به اولى و نه به دومى آرى نمى گویند این گروه بیشترین ضربه را مى خورند چون به هیچ بتى چه گلى چه سنگى چه چوبى و چه.... آرى نمى گوید آنچه را مطرح مى داند شرف و فضیلت آدمى است در واقع آزادی خواهان اصیل و راستین ایناند.

معمولا طرفداران دیکتاتورها اهل تمیز و تشخیص نیستند –البته این یک بیان آمارى نیست به همین دلیل بهترست انرا نسبى تعبیر کرد- در نتیجه همیشه چماق را به سوى گروه سوم که به انسان و اعتبار و منافع منطقى و دراز مدت سرزمینش مى اندیشد و به هیچ بیمارى پرستشى هم دچار نیستند ، مى گیرند و حاکم  را فراموش کرده و حتا در این گاه به شکل مسخره اى در کنار هم قرار مى گیرند تا صداى گروه سوم را خفه کنند .

حال درون و برون سرزمین دیکتاتورها را بنگریم :

جامعه زیر تسلط کامل دیکتاتور و همراهانشان است ، بت پرستی را از کودکستان به شاگردان مى آموزند ، خودکشى یا مرگ " شهادت " نامیده می شود ، ملت از فرهنگ زدوده و جایش را امت مى نهند ، اندیشیدن گنه و شک است به همین دلیل از شیر گنجشک تا شیر شتر در کتاب مقدس پیش بینى شده و دقت آنچنان است که رفتن به مستراح هم نمى گذارند که پای چْپ حق پاى راست را ببلعد . این دقت این پى جویی حق از باطل امرى است فراموش نا کردنى همانطور که نباید رویاى بهشت برین را از دست داد . در این عرصه واژه اعتراض و حق خواهى مطرود چرا که  آتش خشم بت پرستان را مى افروزد واى به هنگام نا هنگامى که مطلب به گوش بت اعظم که همان چماقدار دینى است برسد آنچنان خون جارى مى شود که اگر غایب حاضر بشود رو دست مى خورد که پیش از آمدن از "غیبت سده ها " کسى براى کشتن بر جاى نمانده باشد .

در این عرصه نه کودک ، نه جوان ، نه پیر آرامش ندارد حتا اگر از خودى هاى دیروزى هم گردهم آیی یا سخنرانى داشته باشند که بت پرستان که همان چماقدارند مى ریزند و بر بادشان مى دهند،

حال اگر یک توک پا به بیرون سرزمین بیندازیم آسمان را همانگونه مى بینیم مثلا اگر از گروه یکم جلسه اى داشته باشد گروه دومى ها که در واقع مهاجرین یا پناهند هستند مى ریزند و آنرا به هم مى ریزند و بالعکس جالب است که اگر گروه سوم که شرحشان آمد که شباهتى با یکمى و دومى ها ندارند نشستى بر پا کنند ، یکمى و دومى ها با هم صدا و هم منافع شده بساط شان راتو هم مى ریزند .

گروه اولى ها غیر خودى ها را طاغوتى، لابى امریکا ، صیهونیست و...

گروه دوم :  مخالفان خود را حزب الهى ، لابى جمهورى اسلامى و..

گروه سوم : به هیچ کس بر چسبى نمى زند مخالف نظام حاکم و چماقدارى است اما منافع دراز مدت ایران را مد نظر دارد - ، رودروى جنگ طلبى و افراط گرایی و بر پاساختن چوبه ى دارست . باور دارد که براى پیشرفت سرزمین باید همگان شرکت داشته باشند به همین دلیل هر گز جامعه را  به خودى و غیر خودى بخش نمى کند .    

هم میهن ! بیندیش ، بیندیش ! انکه چماق داری و ترور را تایید می کند خود نیز در زمره آنان بشمار می آید !

 بیندیش که چگونه باید از این بن بست بسیار طولانى بیرون آمد و جامعه اى آزاد بر پایه احترام به فضیلت انسان بدون در نظر گرفتن عقیده سیاسى ، دین ، رنگ ، جنسیت و...ساخت . بى گمان اگر فضیلت انسان همیشه مطرح باشد مى توان ساخت و بى نیاز شد از دست خارجى که بدترین راه نجات است .آ

شب دراز به امید صبح بیدارم !

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد