بخش
دوم - سخنی از استاد فرزانه پرویز شهریاری :پرسشی است که کم و بیش همه ی
ما در دوران تحصیل در برابر آن قرار گرفته ایم که : دانش موجب خوشبختی است
؟ یا : علم یا ثروت کدام را می پسندید ؟ و..... این پرسش گر چه به اندازه ی
پرسس پیشین آزار دهنده نیست و روح آدمی را دچاره آسفتگی و درماندگی نمی
کند ، ولی به همان اندازه نابخردانه است . مگر دانش و خواسته باید باهم در
تضاد باشند ؟ مگر دانشمند نباید زندگی بکند ؟ یس مگر آدم مال دار ، باید
ابله باشد و از دانش برکنار ؟ مگر نمی شود جامعه ای به دور از نا برابریها ی
جامعه ی سرمایه داری داشته باشیم که همه ی افراد هم دانش بیاموزند و هم با
آسایش زندگی بکنند ؟ چرا باید تسلیم این شعار سوداگرانه ی جهان بی خرد
سرمایه داری شویم و به جوانان خود تلقین کنیم که : نباید به دنبال دانش و
هنر بروند و گرنه برای غدران زندگی خود در می مانند و با کمال تاسف در
جامعه ای که بر مدار قانون های ظالمانه و غیر انسانی سرمایه داری می چرخد
در هر جا و هر روز و ساعت با تایید این تضاد " دانش " و " خواسته " روبه رو
می شویم . دوست دانا و فرزانه ای از یکی از شهرستان های استان فارس تلفن
می کرد و از بی داد زمان می نالید که برای تخصص او هیچ کاری به وی نمی دهند
و از هر دری وارد می شود با احترام از در دیگر بیرونش می کنند و برای
نیازهای زندگی خود و خانواده اش در مانده است .....