در کف خرس خر ، کون پاره ای / غیر تسلیم و رضا کو چاره ای ؟

صادق هدایت هشتاد و دو نامه به دکتر شهید نورایی نوشت امروز یک پاراگراف از نامه ی بیست و سوم را که در تاریخ سوم  اپریل ۱۹۴۷ برابر با دوازدهم فروردین سال هزار سی سد و بیست و شش خورشیدی اینجا می آورم :

شخص اخرالذکر از کار و گرفتاری اداری و خانوادگی زیاد می نالد . شاید هم حق دارد . مثلی است به فارسی که می گویند : آنوقتی که جیک جیک  مستانت بود فکر زمستانت نبود ؟‌ همه کسانی که زناشویی کرده اند مخصوصا آنهایی که بی پولند همین شکایت را دارند و به حال بی زن ها حسادت می کنند . مطلبی مهم است هر دو کارش احمقانه است ! اما برای کسی که پول و وسیله ی زندگی دارن هم یک جور تفریح است . گیریم مثل دیگری است که می گوید سگ که  می خواهد استخوان بخورد اول به کونش نگاه می کند . معلوم می شود آقای جرجانی ذرع نکرده پاره کرده و حالا قوزه بالا قوزش شده .

مکتب فاتالیسیم /تقدیرگرایی/ که اخیرا به آن سر سپرده اید از همه سیستم ها ی دیگر عاقلانه تر به نظر می اید . اقلا این تسلیت را به ادم می دهد که آنچه پیش بیاید از قدرت و دوندگی بشر خارج است .

در کف خرس خر ، کون پاره ای

غیر تسلیم و رضا کو چاره ای ؟

اگر هر سیستم و فلسفی ای در یک جای دنیا

succés

موفقیت / داشته باشد فلسفه ی ایران و ایرانی همان فاتالیسم است و راست راستی راه دیگری را هم نمی شودانتخاب کرد ..........

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد