بخش هفتم : ریشه های پیدایى جشن نوروز


بخش هفتم : ریشه های پیدایى جشن نوروز :
تورج پارسی
نو روز یعنی روز نویی که بیانگر نقطه پایانی روزهای کهنه است ، نخستین روز است از ماه فروردین که در روز شمار باستانی روز نخستین هر ماه به نام اور مزدست ، این روز برابر با۲۰ یا ۲۱مارس است .
ریشه ی های پیدایى :
فرزانه ی توس نوروز را یادمانی از جمشید پیشدادی می داند :
آنگاه که جمشید پیشدادی در روی زمین کار مردمان را سامان بخشید در اندیشه گشت در فضا پرداخت :
به فر کیانی یکی تخت ساخت
چو مایه به دو گوهر اندر شناخت
دیوان به دستور جمشید تخت را از زمین به فضا بردند ،جمشید در آن تخت چو خورشید تابان میان هوا سیر کرد ، جهانیان از شکوه و توانایی او در شگفت شدند آنگاه که به زمین بازگشت :
جهان انجمن شد بر تخت اوی
از آن بر شده فره بخت اوی
به جمشید بر گوهر افشاندند
مر آنروز را روز نو خواندند
این گشت و گذار فضایى در روز اورمزد یا هرمزد از ماه فروردین انجام یافت پس مردمان به جشن شادی نشستند و این روز را نوروز خواندند . این جشن فرخ یادمان روزگارانی است که گرما و سرما و پیرى و مرگ و رشک در جهان نبود۱:
سر سال نو هرمز فرودین
بر آسوده از رنج دل تن ز کین
چنین جشن فرخ از آن روزگار
بماندست از آن خسروان یادگار
در ترجمه ی تاریخ تبری آمده است : پس جمشید خردمندان را گرد آورد و از آنان پرسید چگونه توانم این پادشاهی را جاودانه سازم ؟ گفتندش میان مردمان که آفریده ی خدایند داد بگستر  . جمشید خردمندان را گفت : آن را روزکه بنشینم به مظالم شما نزد من باشىد تا هرچه در او داد عدل باشد بنمایید تا منآن کنم و انروز که به مظالم نشست روز هرمزد بود از ماه فروردین پس از آن روز رسم کردند و بر گبران اکنون سنت گشت ۲
بیرونی دانشمند در کتاب التفهیم مى نویسد : نخستین روز است از فروردین ماه ، وزین جهت روزنو  نام کردند زیراک پیشانی سال نوست و ...اعتقاد پارسیان اندر نوروز نخستین آنست که اول روزی است از زمانه و بدو فلک آغازیدن گشتن ۳
گردیزی در تاریخ خود در شرح جشن های ایرانی می نویسد :  مر مغان را جشن های فراوان بوده است اندر روزگار قدیم و آنگاه در علت پیدایى نوروز نویسد : این روز را نوروز گویند زیرا که سر سال باشد و شب و روز برابر شود و سایه ها از دیوارها بگذرد و آفتاب از روزن ها افتد .۴
استوره ها نیز پاسخی به جستجوگران راز و آغاز آفرینش   دارند چنانچه در استوره ی ایرانی آفرینش در شش گاه سال سر انجام می یابد که گاهنبارها نامند به همین مناسبت ایرانی سال روز هر آفرینشی را جشن گرفته و به شادی و شادمانی نیایش می ایستد ، شایان توجه است که این گاهانبار ها پیش از آیین زرتشت هم جشن گرفته می شدند .
در نخستین گهنبارمیدیوزرم  maedi ozarrem
 آسمان آفریده شد- این جشن به چم میانه ى بهارست
در دومین گهنبار آب مدیوشهم
maedio shahem- این جشن به چم میانه ی تابستان است
در سومین گهنبار زمین پیتى شهم
-paeteshahem به چم دانه آورست و فصل گرد آوری غله است  
در چهارمین گهنبار ayathrem-
ایاثرم  گیاه به چم برگشت است چرا که چوپان با گله به خانه بر می گردد
در پنجمین گهنبار میدیارم  -  maediarem    
حیوان یادمان آفرینش گوسپند سودمند است و به چم میانه ی سال  است  و جشن میان زمستان
در ششمین گهنبارهمس پتمدم انسان ،که به چم با هم گرد آمدن است  بنا بر این استوره در ششمین گهنبار Hamaspatmadm
برابر با سی سد شستمین روز سال یعنی روزهای پایانی اسفند ماه انسان آفریده شده به این عبارت که که فروهر انسان از جهان مینوى به زمین آمده و به پیکر مادی در امده است به همین دلیل نخستین ماه فروردین نامیده شده است .پس نوروز ایرانی در واقع جشن زادروز آدمی است  
پس باید گفت نوروز ، روز هرمزد ، نخستین روز سال ، روز نیایش آفرینش آدمی است ، روز نوجویی و زایش هستی است ، نوروز روز پیروزی روشنایی است ، نوروز جشن بهاری ، جشن داد و دهش شادی است ، جشن آشتی و پیمان ، جشن زدودن کینه و دشمنی است سپاس بر سالی که گذشت  و درود بر سالی که آغاز می شود .
آنچه که بر شمرده شد تاریخ نگرش انسان ایرانی به جلوه های هستى است که نوروز نشانواره ی فراگیر آنست  به همین دلیل همیشه به سوی  نوروز توسط غاصبان درونی  - و برونی  نشانه گرفته شده است
به گزارش تاریخ اسکندر به سپارش آموزگارش ارستو به این نتیجه می رسد که : باید به نماد رژیم ساقط شده ضربت زد ! چرا که که انهدام تخت جمشید اگر پاداشى برای لشکریان یا نوعی چالشگری باشد یک حرکت سیاسی نیز خواهد بود ، زیرا کاخی که درون آن جای گرفته مانند دىگر کاخ ها نیست ، در این کاخ هرساله در آغاز بهار تمام اقوام امپراتوری به مناسبت جشن نوروز برای ادای احترام به شاهنشاه بزرگ و خدایانش گرد می آمدند و نمونه هاى محصولات ایالت هاى خود را به حضورش پیشکش می کردند مراسمی که نقوش برجسته ی تا امروز در سرتاست پله های کاخ دیده می شود _ اسکندر نخست برگزارى نوروز را قدغن می کند و سپس درست در شبى بهارى بهار سال ۳۳۰پیش از میلاد -تخت جمشید را با برنامه ریزی و تدارک مقدماتی حساب شده ای به آتش می کشاند ....۵
اگر چه تخت جمشید را آتش زدند اما نوروز این کهن یادمان شادمانی و نوزایی با بار تاریخیش" به رغم مدعیانی که منع عشق کنند " ۶ ماندگار تاریخ شد و با چراغ جاودانه اش ره را روشن و همراه مان شد و هرسال با گام بهاری پیمان تازه  کرده  وپیوند و پیوست مردمان را نیزتازه تر می سازد . از عمر او همین بس که از دورترین نقطه ی تاریخ یعنی هزاره ها آمده و حتا از دین زرتشت نیزبزرگ سال ترست . پرسش این است که نوروز را می توان با رخت کوتاهی  که به قامت بلند تاریخی یش همخوانی ندارد ، خواند و به تماشا گذاشت .
 سرچشمه ها :
۱_ گات ها ، سروده های زرتشت ، تالیف و ترجمه ی پورداود ، رویه ۹۶
۲_ ترجمه تاریخ تبرى رویه ۲۱-۲۲
۳_ بیرونی _ التفهیم رویه ۲۵۳ویرایش همایى چاپ چهارم تهران ۱۳۶۷
۴_ ابو سعید عبدالحی ابن ضحاک ابن محمود گردیزى ویرایش عبدالحی حبىبى رویه ى ۵۱۴ چاپ اول ۱۳۶۶
۵_pierre chuvin ـ کیهان لندن شماره ی ۹۹۸چهارشنبه ۳۱مارس ۲۰۰۴.
۶_ به رغم مدعیانی که منع عشق کنند          
 جمال چهره ی تو حجت موجه ی ماست .   حافظ

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد