من از سر سادگی ترا باور داشتم

من از سر سادگی ترا باور داشتم

تورج پارسی

من از سر سادگی ترا باور داشتم
زمانه هرگز به « آب   » و «هاون»  آری نگفت
هیهات که سده ها بود شنیدن را از یاد برده بود
رفتی  بی آنکه بر آینه بنویسی   "برای همیشه "
نه دیگر نمی پرسم ، رفتنت را
سال ها از آنروز برگ ریزان  که تو در فصل تلخ  از خانه رفتی می گذرد
اما همچنان زنان کوچه با هم پچ پچ می کنند
گویی همین دیروز بود که من پر از آوازهای آبی به خانه آمدم
اما خانه خالی بود
و تو بر  آینه ننوشته بودی
که برای همیشه رفته ای  .
نه دیگر نمی پرسم رفتنت را
نه باد شیون کرد و نه شب مرثیه خواند  
خانه پر است از واژه های خندان و شاد
که پایکوبی می کنند فردا را
 صبح " خانه را در بغل گرفته است با بوسه ، تبسم و"
بیست پنج سپتامبر دو هزار سه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد