خیام و "جام دگر "
بیست و پنجم اردی بهشت روز خیام
تورج پارسی
زرتشتیان در آیین های دینی خود هنوز به یاد درگذشتگان و زندگان باده می نوشند ، باده را در جامی می خورند که نامگانی نام دارد درون این جام نام در گذشتگان و زندگان کنده کاری شده است مغان مهری و زرتشتی باده را خون گاو یکتا می دانند ، نخستین گیاهی که از بدن آن گاو بر آمد تاک یا رز یا درخت انگور است که "درخت زندگی "نامیده می شود . دختر رز در شعرهای حافظ همان باده است ،
اما از منظری که صادق هدایت می نگرد " برای خیام ماورا ماده چیزی وجود ندارد ، دنیا در اثر ذرات بوجود امده است و..."
به گمان من خیام تراژدی/کمدی خدایان ادیان سامی را به تمسخر گرفته به ویژه در بزنگاه " جبر و سرنوشت "
کفر خیام ، رسیدن به نهایت پوچ و اوهام بودن جبر دین و خود دین است به همین دلیل " می " حرکت زندگی است :
من به می ناب زیستن نتوانم
بی باده کشید بار تن نتوانم
من بنده آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم
how can I live without good Wine ? impossible!
how can I carry the weight of my body without wine? impossible!
oh i die for the moment when the saki asks
To offer me one more cup , I just say : impossible!
با مهر همیشگی و نوش باد می خوشگوار.
بیست و پنجم اردی بهشت روز خیام
تورج پارسی
زرتشتیان در آیین های دینی خود هنوز به یاد درگذشتگان و زندگان باده می نوشند ، باده را در جامی می خورند که نامگانی نام دارد درون این جام نام در گذشتگان و زندگان کنده کاری شده است مغان مهری و زرتشتی باده را خون گاو یکتا می دانند ، نخستین گیاهی که از بدن آن گاو بر آمد تاک یا رز یا درخت انگور است که "درخت زندگی "نامیده می شود . دختر رز در شعرهای حافظ همان باده است ،
اما از منظری که صادق هدایت می نگرد " برای خیام ماورا ماده چیزی وجود ندارد ، دنیا در اثر ذرات بوجود امده است و..."
به گمان من خیام تراژدی/کمدی خدایان ادیان سامی را به تمسخر گرفته به ویژه در بزنگاه " جبر و سرنوشت "
کفر خیام ، رسیدن به نهایت پوچ و اوهام بودن جبر دین و خود دین است به همین دلیل " می " حرکت زندگی است :
من به می ناب زیستن نتوانم
بی باده کشید بار تن نتوانم
من بنده آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم
how can I live without good Wine ? impossible!
how can I carry the weight of my body without wine? impossible!
oh i die for the moment when the saki asks
To offer me one more cup , I just say : impossible!
با مهر همیشگی و نوش باد می خوشگوار.