فصل های زندگی

فصل های زندگی
تورج پارسی
بیست و سوم اگوست دوهزار سیزده
چند روز پیش دوست شاعر و نویسنده ام مرتضا محمودی کتاب شعر برادرش غلامرضا محمودی را  به من هدیه کرد. مرتضا یک شرحی بر این گزیده های شعری نوشته است که سخت مرا به خود برد ! شرحی از همه ی گرفتاری زندگی که از کودکی می آغاز و شوربختانه پایانی ندارد مگر با پایان خود آدمی . !
شعر بوی جنوب می دهد بوی جفره ماهینی زادگاه محمودی ها، بوی ماهی و مرغان دریایی و سرانجام حکایت تلخ همیشگی تنهایی آدمی ! واژگان در جان روییده اند تا جهانی بسازند : بی تو من تنها / تنها خودم/ خویشم / موج سرگردان تشویشم / از شعر بوشهر ....
سینه ات آیا / باز هم وقتی که می خندی / معبد پاک تمناهاست/ از شعر بوشهر .
سرانجام باز دل نمی کنم از این شعر می خواهم کتاب را ببندم تا سکوت خسته ی جفره ماهینی را در کلام غلامرضا محمودی در خود فریاد بکنم :
بوشهر
شهر رویاهای غمگینی است
این پرند نازک ساحل،
بر کبود پهنه ی دریا، قایق غمگین و تنهایی است
زادگاه من ،
من در این گهواره
سال های سال
با هجوم موج ها بر سنگ
با پرستوهای دریایی
با تلیلی ها که شب تا صبح *
پشت دیوار بلند موج
گریه می کردند . خو کردم....
* تلیلی . مرغ دریایی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد