باز هم هجوم به تمدن و فرهنگ کهن ایران !

باز هم هجوم به تمدن و فرهنگ کهن ایران
http://chn.ir/NSite/FullStory/News/?Id=105848&Serv=0&SGr=0
" خس و خاشاک، پایتخت هخامنشیان را به آتش کشیدند
شوش شعله‌ور شد
خس و خاشاک، پایتخت هخامنشیان را به آتش کشیدند + عکس
کاخ آپادانا درحالی چند روز پیش بر اثر انباشت نخاله‌ها، خس و خاشاک و گیاهان خودرو هرس نشده به آتش کشیده شد که کارشناسان و باستان‌شناسان میراث‌فرهنگی هنوز گزارشی از میزان خسارت‌های وارده بر این محوطه باستانی اعلام نکرده‌اند. این درحالی است که خردادماه سال جاری همزمان با انتخابات ریاست جمهوری کاخ اردشیر شوش هم بر اثر عوامل نامشخص دچار حریق شد."
گزارش بالا سبب باز نشر این مطلب شد ، باز هم هجوم به تمدن و فرهنگ کهن ایران !
تورج پارسی
بیست و هشتم  اگوست دوهزار سیزده
روز یکم آن : آتش زدن تخت جمشید به وسیله ی اسکندر مقدونی

 پرفسورpierre chuvin ، استاد دانشگاه پاریس، حمله ی اسکندر را در این نخستین روزی که جهان را لرزاند مورد پژوهش قرار داده است .نخستین موضوعی که در این پژوهش چشمگیرست قتل و غارت و تخریب و تجاوز به زنان است که یادآور تجاوز آشوریان  به سرکردگی آشوربانی پال در ایلام است.
 اسکندر، پیش از آنکه به دنبال داریوش سوم  به ایالت های شمال شرقی برود تا با کشتن او کار امپراتوری را یکسر کند، آتش زدن تخت جمشید را در دستور کار خود قرار می دهد. پرفسور پیر شوون بر این نکته تاکید دارد که این کار «هیچ توجیه نظامی ندارد و مورخین تا امروز نتوانسته اند علت آن را دریابند.» سپس خود به دنبال دلیل یا دلایلیمی رود که منجر به «این عمل غیر منتظره» شده و حدس می زند که: «اسکندر می خواهد کلیه اتباع تازه اش کاملا دریابند که یک امپراتوری تازه به وجود آمده است . برای اینکه به خدمت ارباب تازه خود گردن بگذارند چه درسی باید به آنها داد؟» در اینجا پیر شوون انگشت بر نسخه ی ارستو، مربی اسکندر، می گذارد که: «باید به نماد معتبر رژیم ساقط شده ضربت زد!»
شوش ، بابل و تخت جمشید سه پایتخت و در واقع سه نماد معتبر پادشاهان هخامنشی هستند؛ اما در میان این سه نماد تخت جمشید معتبرترین است، پس باید تخت جمشید را نابود ساخت: «چرا که انهدام تخت جمشید اگر پاداشی برای لشکریان یا نوعی چالشگری باشد یک حرکت سیاسی نیز خواهد بود . زیرا کاخی که درون آن جای گرفته مانند دیگر کاخ ها نیست . در این کاخ هر ساله در آغاز بهار تمام اقوام امپراتوری به مناسبت جشن نوروز برای ادای احترام به شاهنشاه بزرگ و خدایانش گرد می آمدند و نمونه های محصولات ایالت های خود را به حضورش پیشکش می کردند ـ مراسمی که نقوش برجسته ی آن تا امروز در سرتاسر پله های کاخ دیده می شود. اسکندر نخست برگزاری نوروز را قدغن می کند و سپس درست درشبی  بهاری ـ بهار سال۳۳۰  پیش از میلاد  ـ تخت جمشید را با برنامه ریزی و تدارک مقدماتی حساب شده ای به آتش می کشاند... ستون های بر جا مانده از کاخ  های تخت جمشید  نمودار خونبار آن شب شوم است، شبی که تاریخ شرمسار یورش به تمدن شد، شبی پر حقارت که گناهش را به گردن  شراب و تائیس آتنی انداختند . تائیس، بر خلاف آنچه که بدان متهم است، زنی بدکاره نبود  بلکه همسر پتولمه، از سران نظامی اسکندر بود که، به گفته پلوتارک، از تجمل کاخ های ایرانی لذت می برد.» (۸)
 تخت جمشید چهار راه فرهنگی جهان باستان  را ویران ساختند اما نتوانستند بزرگواری تاریخی آنرا از تاریخ بزدایند: «حتا خرابه های آن تصویرهایی را که نشانگر حیات و عظمتش بوده اند هنوز درخود نگاه داشته اند.  کافی است آنها را ببینیم و ترجمان پیام مندرج در آن شویم تا بلافاصله حس کنیم از مسیر اسرار آمیزی عبور کرده ایم که ما را، هر قدر هم کم، به لحظه ای از لحظات تاریخ انسانیت و به مرحله ای ازجهش ها ی افتخار آمیز یا درد انگیز آن پیوند داده است.» (۹)
 ستون های هم چنان برافراشته این کاخ ، با بردباری تاریخی ، به رهگذران می نگرند و رهگذری اگر درنگ کند ، صدای شاه شاهان به  گوشش می رسد که می گوید: «ای انسان آنچه را که اهورامزدا گفت ، به تو می گویم : از راه راست مگرد ، اندیشه بد مکن و از گناه بپرهیز.» (۱۰)
 و آنچه که در پی این ویرانی بر جای مانده، اکنون نماد معتبر، کهن بار و کهن سال  فرهنگی ماست ، یادمان عزت اندیشه ی ایران باستانى که کوروش و داریوش با نیکی کردار خود آنها را به ثبت تاریخ رساندند و مارا در میراث فرهنگى جهان شریک و انباز ساختند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد