آنکه به تولد دوباره اشتغال ندارد مشغول مردنست /Bob Dylan
تورج پارسی
آدینه نخستین روز فروردین
بیست و یکم مارس دوهزار چهارده
واژه ی رئوچنگه raochangah اوستایی به چم فروغ جاودانی و همیشگی است . از همین ریشه و ماده واژه روز ، روزگار ، روزن ، روزی " معرب آن رزق " و روشنی ساخته شده است . با در نظرگرفتن این اصل که از سپیده دم تاریخ » روز " میدان کار" آدمی شد ، می توان در بعدی مادی و در گستره ای بس شاعرانه معنای » روز « و » روزی « را مترادف دانست و به رابطه ی تنگاتنگ منطقی آن که برآیند " اشا " یا نظم کیهانی است آری گفت و آفرینی بر پویایی اندیشه هدیه کرد .
نخستین روز سال ، یک آغازست ، یک آغازی سرشاراز امید و شادمانی ، رو در رویی باجهانتابی آفتاب . روزی می آغازد که روزی دیگرست ، زایشی تازه در نظام کیهانی یا قانون اشا . در فرهنگ نیاکانی ما نخستین روز" ماه " و" نخستین روز سال " یا " سر سال « اورمزد نام دارد
" سر سال نو " هرمز فرودین برآسود از رنج د ل ، تن زکین
بزرگان به " شادی " بیاراستند می و جام و رامشگران خواستند / شاهنامه
در سروستان بازست به سروستان چیست
اورمزدست خجسته ، سر ماه و سر سال / منوچهری
و مسعود سعد سلمان درباره ی چنین روز خجسته ای سپارش کرده است :
امروز اورمزدست ای یار میگسار
برخیز و تازگی کن و آن " جام باده آر "
زنده یاد دکتر ماهیار نوابی استاد دانشگاه شیراز هم ، همین آیین را یاد آور می شود ، یادش به خیر باد که چه شادمان این شعر را در خانه ی دکتر سهرابی به هنگام زمزمه می کرد و سرزمین یخ و سرما را هوایى دیگر می بخشید.
" می " بایدمان خورد ، ازیرا که نشاید
" فرخنده چنین روزی " بی " می " گذارنیش
گر " می خوری " و سرت گران گردد زان " می "
با " جام دگر " چاره توان کرد گرانیش
آیین کهن باشد " می خوردن نوروز "
آیین کهــــــــــــــــن را بمهل تا بتـــــــوانیش
شادی موزیک متن زندگی است ، شادمانی همگانی باد .