آن سال همراه با چند نفر از دانشجویانم در یک پژوهش دانشگاهی در یاسوج بودم

https://www.facebook.com/video.php?v=737677372992861&pnref=story
آن سال همراه با چند نفر از دانشجویانم در یک پژوهش دانشگاهی در یاسوج بودم / هزار و سی سد پنجاه سه ؟ / یاسوج در آن هنگام مرکز فرمانداری کل بود ، دانشجویان را ماموریت دادم نام های پسران و دختران را گرد بیاورند . شایان توجه بود که نام های برگرفته از شاهنامه چشمگیر بود ، یک روز داشتم گشت می زدم بانویی را دیدم با رخت رنگین بویراحمدی دست دختر بچه ی چهار ساله ای را در دست داشت ، دختر دارای چشمانی درشت و آبی و گیسویی زرین رنگ بود که در جنوب به ظرافتی " تیله فرنگی "/کودک اروپایی/ نامیده می شوند ، با گویش بویراحمدی از آن بانو پرسیدم نامت چیست گفت رودابه ! پرسیدم این کوچلو نامش چیست ؟گفت دشت گل ! دشت گل به همه معنا دشتی از گل بود با رخت رنگین و شادش ! به بانو گفتم که دانشگاهی هستم ، سلام کرد ! به او سلام کرده بودم ! پرسید زبان مارا کجا یاد گرفتی ؟.......
امروز این یوتوب را دیدم سفری در خیال کردم تا باز به آن دیار رسیدم !

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد