ای گنبد گیتی! ای دماوند

ای گنبد گیتی! ای دماوند
تورج پارسی
دوشنبه دهم اگوست دوهزار پانزده
چه کسانی می توانند در کنار قله دماوند  یا به گفته ملک الشعرا بهار " گنبد گیتی " خانه بسازند ، ویلا بسازند و در تخریب ای نماد طبیعی ایران کوتاهی نکنند !! البته  از ما بهتران حکومتی  آخوند و سپاه ! تازه به دوران رسیده های  دزد و هرجایی و هر جایی و هرجایی وهم پالگی های شان.. !!
دوره ای شد که باید فریاد زد : شب تیره گون اندر آمد به باغ ! دوره ای شد که حرف بیهوده زدن حاکمان نعلین نژاد و چکمه پوش قوام یافت و نیک می دانیم حرف زیاد سببی برای معقول بودن کلام نیست ! و به گفته ی تاریخ الوزرا به راستی  : به نام ایشان زمانه انگشت در گوش نهد !
در تاریخ ایران دزدی ، ارتشا ، جنایت ، خیانت ، اعتیاد ، فحشا ، اعدام ، زندان هرگز چنین نبوده ، چنین ارتفاعی  یعنی سقوط  همه سویه زندگی  !  از عدل گپ می زنند اما هرگاه جامعه را به خودی و غیر خودی تقسیم می کنند عدل چه معنایی می تواند دآشته باشد  ! این همه کاخ های تان و کوخ های مردم دلیل بر عدل است ! در گذشته  یکی از همین آوخوندهای درباری بیابرویی  داشت و  ماشین آخرین سیستمی هم زیر پا و طبق معمول هم اهل همه چیز بود جز انسانیت !  و البته سخن  همیشگی شان هم  شعارعدل علی ؟!!!! ابوتراب جلی شاعر دزفولی در توفیق یا چلنگر بیلاخی جانانه حوالت داد البته با اتخاذ سند از کلام  آخوندی : عدل علی !!! 
دو بیت از آن شعر :
کی علی از بیم جان میزد به چاک
کی علی میشد سوار کادیلاک ؟
به گفته ای  " گراز آمد اکنون فزون از شمار "  و زمین برومند را تبه کردند ، آیا فردایی نیست ؟ بی گمان هست ، فردایی بر پلتفرم خرد !
بخشی از قصیده ی دماوندیه ی ملک الشعرا بهار
ای دیو سپید پای در بند
ای گنبد گیتی! ای دماوند
از سیم به سر یکی کله خود
ز آهن به میان یکی کمر بند
تا چشم بشر نبیندت روی
بنهفته به ابر، چهر دلبند
تا وارهی از دم ستوران
وین مردم نحس دیومانند
با شیر سپهر بسته پیمان
با اختر سعد کرده پیوند
چون گشت زمین ز جور گردون
سرد و سیه و خموش و آوند
بنواخت ز خشم بر فلک مشت
آن مشت تویی، تو ای دماوند

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد