دنیای شگفتا آوری شده است ، مجال خندیان به این همه تراژدی کمیک ممکن نیست !

دنیای شگفتا آوری شده است ، مجال خندیان به این همه تراژدی  کمیک ممکن  نیست !
تورج پارسی
هفتم اگوست دوهزار پانزده
دنیای شگفتا آوری شده است ، مجال خندیان به این همه تراژدی  کمیک ممکن  نیست ، هر گوشه که نگاه می کنی پراز " نعمت انسانی " و حتا بلا نسبت !! شعور انسانی .... و چه اندازه شباهت ه هم زیاد شده شکر خدا !!! الله قادر و قاهر و...
همین میهن خودمان هم میهن پا و سر سوخته خودمان آخوند گیر شدنش در این دوره و زمونه  به  تعبیر من البته  و به تفسیر غلو و تایید فرهیخته از  علاییم ظهورست ...
ببینید خداوند قادر سر جایش نشسته راحت در فکر شیطنت است  به یک مرد زن یهودی در تل آویو دستور هم خوابگی می دهد و نتیجه این امریه !!! در۲۱ اکتبر ۱۹۴۹ آشکار می گردد و پسری کاکل زری متولد می شود که نامش را می گذارند بنیامین و به نام بنیامین نتانیاهو عرصه می باید !
پس از پنج سال خداوند بیکار جهان بود و نبود به یک زن و مرد ایرانی در دهی به نام آردان گرمسار دستور هم خوابگی می دهد برایند این همخوابگی میمون !! اثر کاکل به سری می شود که در روز ۲۸ اکتبر  چشم به جهان می گشاید !
کمی گیج می شوم که چرا خدواند دانا بر همه چیز تغیراتی در برنامه اش گذاشته ؟
ببینید هر دوی این کودکان در ماه اکتبر ساخته و پرداخته شدند اما با اختلاف پنج سال و هفت روز اختلاف ! از خود می پرسم که چرا ؟ پاسخی نمی یابم به غلو متخصص حکمت های هم خوابگی خداوند ی می پرسم ، با عصبانیت می گوید :‌فضولی موقوف ! چه کار به حکمت خداوندی داری و گوشی را می چپاند بر سر جایش !!!!!
و جالب است که هر شغل  ریاست جمهوری است آن در دو سرزمین متفاوت و دین متفاوت !!
آن هم برای خرابی ، تباهی و نکبت آوری
سرم را کج می کنم به سوی امپریالیسم امریکای جهان خوار حقوق بشر !! چشمم در سنا می افتد  به سناتور ....
.jim inhofe
که کمی برف توی دستش گرفته و به سناتورهای دیگر نشان می دهد و محمود وار فریاد می زند : دانشمندان دروغ می گویند زمین گرم شده است ، ببیند  من برف تو دستم دارم پس اگر زمین گرم شده چرا برف آب نمی شود !!!! !!!!
می خواهم زنگ بزنم به غلو به پرسم این یکی چه هنگام دستور هم خوابگی به پدر و مادرش داده شد ؟
دارم مانند محیط زیست داغ می کنم که  به راستی چه کسانی فرمان دنیا را به دست گرفته اند !!! فرمان در دست دین و سرمایه است  ...... که برآیندش تباهی و سیاهی است !!!

امروز در چت روم با مهندسی از ماهشهر



امروز در چت روم با مهندسی از ماهشهر

تورج پارسی

پنج شنبه ششم اگوست دوهزار پانزده

جهنمی به نام ماهشهر  در جنوب ایران
که  از شهرهای  کرانه ای خلیج پارس است  این جهنم معلق !! سه متر از سطح دریا بالاترست و "تنها شهر ایران است که دارای خور(شاخه‌هایی از دریا که به خشکی منشعب می‌شود) می باشد که به آن خور موسی گفته می‌شود و از نظر استراتژیک و اقتصادی بسیار مهم است "
ماه شهر یک شهر صنعتی است که بواسطه گرمای شدید توانسته با کوشش جان فرسا به درجه ی چشمگیری از گرما خود را برساند ، ما کوشش دولت اسلامی را در نگهداشت محیط زیست می ستاییم و به آن می بالیم !!!!!
 ۶۸ درجه گرما !!! باید  به دولت اسلامی !!!!!!!!  تا در بهشت افتخار کرد !!!

در این شهر به قول صادق هدایت  که نصیب  نشه شب ها از ساعت دو تا صبح  آب قطٰع می شود !!! به این می گویند  دور اندیشی !!!! که همان Foresight فرنگی باشد !
 در این جهنم کده به خواست الهی " ترانس های برق می تراکند و اسفالفت ذوب می شود !! صلوات بفرستید !!!
هر چه  روحانیون نمایندگان بر حق  خداوند  بر روی جهان فانی !!!   به مردم سر به هوا  گفتند که گناه مکنید خداوند بینا !!! تنبیه تان می کند هم گناه کردند و هم  " محیط زیست " را علم کردند !  هر چه روحانیت مسئول و دلسوز کوشش برای برپایی بهشت می کند این مردم نابکار به ویژه از جنس مادینه اش زحمات زمینی  اسلامیان !!! را تباه می سازند !!! حال بروید بخورید تا آنجای تان هم بسوزد !!!
السلام علیکم و رحمته الله برکاته !!!!

سد و نه سال از مشروطه گذشت !

سد و نه سال  از مشروطه گذشت !
تورج پارسی
چهاردهم امرداد هزار و دویست هشتاد و شش / چهاردهم امرداد هزار نهسد نود و چهار

پنجم اگوست  هزار نهسد و شش / پنجم آگوست دوهزار پانزده
Persian Constitution of 1906
.


سد و نه سال  از مشروطه گذشت ، مشِوطه خواست که داد را به جای بی داد بنشاند و حق انسان  معتبر بشود و انسان هم در برابر قانون مسئولیت حس بکند و از قلمرو همه سویه ی خدایگان بکاهد .
مشروطه  با آرمان هایی که نا مشخص بودند گام به پیش نهاد و حتا برخی از آنان نمی دانستند چه می خواهند اما در یک جمع بندی گامی به پیش بود ... مشروطیه مدرنیته را در برابر سنت پیش کشید که ارزیابی آن به مجال بیشتر نیاز دارد ....  این گام بزرگ در تاریخ ما  اثر گذار بود هر چند که !!!

آن روز گرم بود که رهسپار شهر آباده شدیم ، آهنگ دیدن راسته ی ملکی دوزان را داشتم !
 ملکی هنر دستی است  که با نقشی که دستتان استادان کار در آن به کار می گیرند دیدنی  است . اتفاقا چهاردهم امرداد بود روزجشن مشروطه ، شهر چراغانی بود، در شادمانی این روز در جشن شرکت کردیم  باغ ملی را  چراغانی کرده و پرچم شیر و خورشید نشان بر فراز بود ،پس از ساعتی به همان راسته رفتیم ، هزاران چشم  بودم پای درد دل استادان این هنر زیبا نشستیم روزگار خوبی نداشتند بیشرین به حرفه های دیگر رفته و کفش ملی بلای جان این حرفه شده بود ، حرفه ای که تاریخ داشت و سخنی  در تاریخ !!!
 همین ملکی آباده در گرمای اهواز چاره ساز بود به وَیژه  در ترم های تابستانی  دانشگاه  پا را خونوک نگه می داشت
در دانشکده اقتصاد نخست به اتاق دکتر دره شوری می رفتم یادش به خیر از ملکی آباده کیف می کرد و با خنده می گفت یک اسب و کلاه ی دوگوش کم داری !! پا به گیوه اومدنت تو دانشگاه زبان زد شده !!!!
نگاه کردن به پشت سر شاید فریادی است که امروز در دل داری و وادارت می کند !
*  In serch of caravans lost  تز دکترای پسرم روزبه است

" هنر و طبیعت روی زمین با هم رقابت می کنند "

" هنر و طبیعت روی زمین با هم رقابت می کنند "
تورج پارسی
بیست و دوم اپریل دوهزار ده
استراوینسکی می گوید: موسیقی برای من نیرویی است که همه چیز را توجیه می کند" به راستی چنین است با این همه درد که مثل خوره به جانت می افتد و از گلستانت کویر می سازد اگر موسیقی نبود چه می کردی ! در نقطه ای ازروزگار می ایستم و با اندرژید هم صدا می شوم که " هنر و طبیعت روی زمین با هم رقابت می کنند "
بدون زیاده گویی گوشم به موسیقی جهان آشناست ، آرامشم می دهد ، با خود آشنایم می کند تا خود را ببینم . موسیقی بومی ملت ها مرا به مهر بر خوان فرهنگی شان می نشاند  و به نیکی ارزش خوان گسترده را می دانم ، تکه نانی از خوان بر می دارم می بوسم به پیشانی می برم .این چنین  از  کولیان آموختم که تا همدمشان نشوی نمی دانی درون مایه ی فریاد گیتارشان  از کدامین فراسوی هستی به گوشت می رسد ،
***
 به موسیقی ایرانی در گستردگی مینیاتوری آن که گوش می کنم ، نسیمش  با لالایی مادر می آغازد صدا را هم می بینم و هم می شنوم،آنچنان  که دستم را می گیرد و باز پیرانه سر " تاتی تاتی  "مرا با خود می برد . منظورم از موسیقی ایرانی آنی که ریشه در خاک دارد نه غباری که تیره بسازد آسمان را و ببندد گوش و چشمی را !
***
هنر  بی هنرمند نیست ، اینجا چون درباره ی موسیقی به سخن آمده ام به همان بسنده می کنم . موسیقی به کهن سالی تاریخ مان است و هنرمند به معنای واقعی واژه برآیند آن است . آهنگ آن دارم که نگاهی کوتاه به تاریخ بیندازم و سپس رابطه من و تو را با هنر و هنرمند بسنجم :
" در روزگارانی که ساسانیان عرصه سیاسی ــ فرهنگی ایران زمین را گسترش داده و گندی شاپورش پلتفرم اندیشمندان جهان بود، هنر موسیقی نیز در این دانشگاه  تدریس می شد . در آن روزگاران خداوندان این هنر باربد ها  و نکیسا ها و .. نواها ساختند و نغمه ها پایه نهادند ، و موسیقی در متن زندگی جاری بود . در رابطه با پیوستگی زندگی ایرانیان با موسیقی کریستن سین ، ایرانشناس دانمارکی می نویسد :
"ایرانیان  اگر ذایقه را با خوراکی های لذیذ و شرابهای گوارا و شامه را با بوهای خوش می پروراندند ، گوش را نیز با نواهای دلکش موسیقی که با مهارت و استادی ترکیب یافته بود پرورش می دادند "  آمیختگی موسیقی با زندگی ایرانی از  گات های زرتشت  آغاز می شود و این رودخانه جاری می گردد و سیر می کند اما در گاهای تاریخی مورد بی مهری و حتا پدر کشتگی قرار می گیرد و مهر شوم حرام بر پیشانیش می خورد .  در روزگارانی  هنر نگهبانی   "وزیر " داشت و هنرمند در ردیف ارتشیان می نشست .در روزگارانی دیگرهنرمند را  به گونه ای تحقیرآمیز  عمله ی طرب می خوانند! و  از مرده اش نیز انتقام می گیرند .هنردر فراز و نشیب ها گهگاه با صخره ها ای برمی خورد که ممکن است  مسیرحرکت را کند کند ، اما باید به این نکته توجه داشت که  هنر را نمی توان ساکن و ایستا کرد ، پویایی در سرشت هنرست " از مقاله  قمر بانوی هنر و نیک کرداری از همین قلم .
بر گردم سر وقت هنرمندان :
موسیقی پاسخی است به پرسش های دل ، دلی که پرسشى نداشته باشد بی گمان پاسخی هم نخواهد داشت . خط میانی پرسش و پاسخ تعین کننده ی رابطه ی انسان است با موسیقی . از سوی دیگر اگر زمینه ى پرسش در انسان باشد موسیقی می تواند آنرا برانگیزاند .پس هنگامی که از موسیقی می گوییم نوازندگان ، خوانندگان ، ترانه سرایان  را هم مطرح می کنیم . آهنگ ساز ، ترانه سرا و خواننده  برای خود نمی سازند ، نمی سرایند و نمی خوانند بلکه برای ما می سازند ، می سرایند و می خوانند به همین دلیل هم انباز لحظه های ما هستند ، در لبخندمان در مویه مان با مایند ، و این نیاز روحی آدمی است ، باید به نام کهن ترین میراث طبیعت از آن نام برد .  این نیاز از کودکی آغازمی شود برای نمونه  لالایی مادران یا پا فراتر بگذاریم بنا بر یک پژوهش دانشگاهی هنگامی که زنان در دوران بارداری به موسیقی آرامش بخش  گوش می کنند روی بچه ای که در شکم دارند اثر می گذارد . با شرح بالاست که به گفته ی کریستف ویلی بالد گلوک موسیقی دان آلمانی قرن هیژدهم می رسم که :
موسیقی ابتدا وانتهای زبان است .
موسیقی زبان دیگر جامعه است .
Christoph Willibald Ritter von Gluck
در ۴ ژوئیه ۱۷۱۴ در ارازباخ  به دنیا آمد و در ۱۵ نوامبر ۱۷۸۷ در وین در گذشت.Erasbach