در کیش تو آدمى زبون نیست !

در کیش تو آدمى زبون نیست !
تورج پارسی
شنبه بیست و هشتم نوامبر

امروز با صدای خسته ی کاظم روبه رو شدم ، سال ها بی خبری ، نه از مرده اش و نه از زنده اش !! در زندان طاغوت !!! باهم بودیم , کارگری بود آگاه ، شعورش از برخی یقه سفیدان بیش بود ! بسیار واقع نگر ، بسیار دور نگر ! زنگ زد صدایی لرزان صدایی خسته ، صدایی مرده داشت !
هنگام رویداد پنجاه و هفت از همه چیز کناره کشید و گفته بود که من به قهقرا رای نمی دهم !!
یکی از دوستان یقه سفید زنگ می زند که انقلاب کردیم بیا بیرون دیگه !! پاسخ داده بود انقلاب نکردید قربان ! ریدن فرمودید ، آن هم بد جور ی !
از کار برکنار می شود ، دوباره زندان ، آزاد می شود پس از مدت ها ، مدتی خانه نشین و پس تر به تعمیرات لوله کشی و ... می پردازد تا نانی به کف آورد !! حالی و احوالی کردیم هر دو گریان !
دل پری داشت ، گفت همه چیز را برباد دادند ! از کشور فاحشه خانه ساختند ، غارت می کنند ، اعتیاد بی داد می کند ، دزدی و رشوه خواری جز اصول دین مبین است !! اسلام نیرنگ خانه ساخته بیا ! دوران زرین اسلامی را ببین !!!
انقلاب نکردند ! ریدند ، ریدند !! در درازا و پهنای این حکومت به مفهوم " افیون دین " پی
بردم ! هیچ کس راست نمی گوید ! راست گفتن عیب است ! آدم ها را زبون ساختند !
زبون ، زبون زبون ! ریدند و ریدند و ریدند !! به راستی ...... و ..........

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد