چشم پای تو می شوم تابیایی !
تورج پارسی
بیست و هشتم اپریل دوهزار و یک
هر جا که نیستی
چشم پای تو می شوم تابیایی .
سایه ام به خواب رفته است
اما بانفس زمین هم چنان انتظار ت را می کشم .
بوی لبخندت از دور و دورترها می رسد
هنگامی که بیایی
جامم پرست از شعر و شیدایی