قصه های ایرانی بیان کیفیت زندگی مردمان این سرزمین است *

قصه های ایرانی بیان کیفیت زندگی مردمان این سرزمین است  *

تورج پارسی

بیست هفتم فوریه دوهزار شانزده 

قصه ها همزاد انسانند ،  قصه ها ساخته و پرداخته  شدند ، در سینه ها جای  گرفتند بر زبان ها جاری  گشتند تا گاه دمیدن خط و نوشتن ، اما هرگز کتاب و نوشتن نتواستند " سینه " یا جایگاه نخستین قصه ها را از دایره ی کار بیرون بنهد .

***

قصه های ایرانی بیان کیفیت زندگی مردمان این سرزمین است که درون آنها شادی و غم به هم جوش خورده اند . قصه ها رنگ آمیزی پندارها و آرزوهاست به همین دلیل جاری و ماندگارند . اگر چه از دید تربیتی شاهین ترازو، کفه ی پند و اندرز را سنگین می کند ، اما نباید فراموش کرد که درون مایه ی قصه ها را رویاها و آرزوها سامان می بخشد و هیچ رویایی نیست که بخواهد آسیاب شررا بچرخاند وجهان را به تاریکی براند و خلل در آبادانی جهان وارد سازد ، قصه ها جاریند چون آب و سرشاراز ستایش خوبی و زیبایی و جوانمردی و مرز مشخص میان داش اکل مظهر خیر و کاکارستم مظهرشر اهریمنی . 


قصه ها چهارراه تبادل نظرها وضرب المثل ها ست که هریک خود بار جهانی را به دوش می کشانند .جا پای رویای ملت ها را می توان در قصه ها بازشناسی کرد  ، اگر قصه ها به افسانه می مانند ، اما  پژوهشگران از روزن همین افسانه ها به رویاها ، فرازنشیب  ها ، شادی و غم ، خیر و شر ملت ها پی برده و شناخت می یابند .قصه ها سربر بالش گرم سینه ی مردمان دارند به همین دلیل از نسلی به نسل دیگر منتقل شده و به مرور زمان برآن افزوده یا کاسته شده است .ساختار قصه ها سادگی آنهاست و همچون آتشی که مردمان به دور آن گرد می آیند گرمابخش شب ها و نزدیک شدن به آرزو و مراد قومی است . 

بخشی از قصه ها شاخه های تازه ای هستند که از تنه ی تناور استوره ها  روییده اند ، سازنده ی قصه ها شخص ویژه ای نیست بلکه آرزوها و فرازو نشیب های زندگی قومی است . قصه ها میدان بروز پرسش هاست و شاید هم پاسخ هایی که از دور دست تاریخ تا کنون انسان را به خود سرگرم ساخته است و شب آدمی را به فردای آفتابیش پیوند داد ه است . در درون قصه ها درب خیال و آرزو بازست و آدمی خلاقیتی بیش ، از خود نشان می دهد ، چناچه دد و دام را نیز به خدمت می گیرد و بر زبانشان جاری می سازد آنچه را خود در دل دارد و در سر می پروراند و از سوی دیگر زیستن و اخت با حیوانات را ساده می نمایاند به مهر و دوستی . قصه ها ، پنجره ی همیشه بازی است که می توان از آن منظر، انسان نخستین و سختی ها و آروز هایش را لمس کرد  و بااو به گپ نشست .  شاید گفته ی فروید را نیازست تکرار کنیم " انسان پیش از تاریخ تا حدی هم عصر ماست ". در درون قصه ها به شر هرگز آری گفته نشده است !

کودک و قصه : 

از امروز و دیروز تاریخ نمی خواهم بگویم ، آهنگ گفتنم روی پریروز تاریخ است ، روزی که کتاب نبود اما قصه بود ، قصه هایی از قصه سازانی گمنام که کوشش داشتند " خیر " را جار بزنند ، خیر را آبادی و ابادانی بخوانند و شر را بیابان ساز . این قصه ها پس تر از سینه به دست قلم افتاد !

در قلب این قصه ها آدم هایی هستند با ٕصفات خوب و بد و در کنار آدم ها باز حیواناتی هستند با همین صفات .ازخوی آدمی بی کم وکاست پرده برداری شده است از چهره آدمی ، خوی خوش و ناخوش  ، همت بلند و بی همتی ، تکبر ، سفلگی ، رشک ، آزمندی  و تنگ چشمی یا بخیلی 

آدم های قصه از همه طبقات اجتماعی هستند از پادشاه گرفته تا گدا ، دام ها و پرندگان و حشرات از آهو گرفته تا هدهد  از روباه گرفته تا موریانه ، موجودات قصه از سیمرغ ، دختر شاه پریون ، غول ، دیو ، اسب هشت پا واژدها ...

 آنچه در سینه ی آرزو آفرین  قصه ها مطرح است برد نیکی در برابر نا نیکی است . 

گرش و توجه به فرهنگ مردم نیاز به یک مجال بیشتری است امشب فقط بسنده می 

کند به قصه و قصه خوانی که شاخه ای است از دریا ی بزرگ و آرام فرهنگ مردم .

در این زمینه یادی می شود از مردی که یک رویداد بود در فرهنگ و ادب ایران زمین 

پیوستگی در میان قصه ها با در نظر گرفتن 

آموزگاری که تخته سیاهش به اندازه خاک ایران بود

همانگونه که مرگش . در گذشته  برای روشن کردن اجاق خانه ، آتش از آتشکده  می گرفتند و امروز در ایل بویراحمدی هم آتشی که از خانه ای به خانه ی دیگر برده می شود "در چرا "گفته می شود نقش  صادق هدایت چون آتش آتشکده بود که اجاقها را بر می افروخت ، استعدادها را جاری می ساخت . در این زمینه صبحی مهتدی وانجوی شیرازی را به یاد بیاوریم .

صبحی مهتدی و بچه ها سلام :

صبحی نامش با بچه ها سلام  و نجوا یا انجوی شیرازی  با دوستان سلام ! در برنامه ی فرهنگ مردم  بر زبان ها افتاد . صدای گرم صبحی از سال ۱۳۱۹ تا  آبان ماه ۱۳۴۰ که سال در گذشت اوست در گوش کودکان  پیچید !

انجوی شیرازی هم از یکی از کسانی است که نقش بسیار موثری در گسترش فولکلور در ایران داشته است  .  انجوی با تأسیس مرکز فرهنگ مردم در رادیو و با فراخوان عمومی به جمع آوری فولکلور ایران همت گماشت. در سایه تلاش او گنجینه ای بسیار غنی از اسناد فولکلوریک گرد آمده که شامل صدها هزار سند از آداب و رسوم اقوام مختلف ایرانی، گنجینه اسناد خطی و اشیاء بسیاری است که در موزه ای در منزل ایشان در نیاوران نگهداری می شود. در رادیو به همت او اسناد بسیاری جمع آوری و منتشر شده است. به علاوه ایشان نسلی را پرورده اند که برخی از آنان خود پژوهشگرانی ماهر در زمینه فرهنگ عامه اند. 

* برگرفته از یک گفتار رادیویی این قلم است

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد