قصه
تورج پارسی
ششم جون دوهزار شانزده !
یک روز بارانی زن چشم آبی که مانتوی زرد می پوشَید از آن کوچه کوچ کرد
و ذهن آبی کوچه تاریک شد
و قصه نیمه تمام رها شد !