چنین کردی چنان رفتی
تورج پارسی
دلا دیدی مرا آزرده خاطر کردی و رفتی
شکستی حلقه ی الفت چنین کردی ، چنان رفتی
درخت عشق برکندی ، شرر بر هستی و حرمت
شکستی ساغر رویا چنین کردی ، چنان رفتی
صدای پای تو هر لحظه در گوشم نوا خواند
از این آوا شدم محروم ، چنین کردی چنان رفتی
نگاهت ساغر می بود و من دردی کشش بودم
در میخانه بربستی ، چنین کردی چنان رفتی
دم و هردم قصیل سبز رویای بهاران بود
قصیل سبز ببریدی ، چنین کردی چنان رفتی
کنون ازآن بهارانت ، نمانده جز کویری لوت
همه روزان زمستانست ، چنین کردی چنان رفت
واشنگتن نوامبر ۱۹۹۶