This void cannot be filled.


Trita Parsi : Why do the best leave first? I am speechless. Maryam Mirzakhani, the first woman to win the Fields Medal, the most prestigious award in mathematics, has left us. She was only 40. This void cannot be filled.

Image may contain: 1 person, close-up

روزی سنگین است ، بر دوش خسته ام زمین را بار می کنم


روزی سنگین است ، بر دوش خسته ام زمین را بار می کنم ! می خوانم بلند می خوانم ! آرش کسرایی را می خوانم : او به جان خدمت گذار باغ آتش بود !

آری آری زندگی زیباست
زندگی آتشگهی دیرنده پا برجاست
گر بیفروزیش رقص شعله اش در هر کران پیداست
ورنه خاموش است و خاموشی گناه ماست
پیر مرد آرام و با لبخند
کنده ای در کوره افسرده جان افکند
چشم هایش در سیاهی های کومه جست و جو می کرد
زیر لب آهسته با خود گفتگو می کرد
زندگی را شعله باید برفروزنده
شعله ها را هیمه سوزنده
جنگلی هستی تو ای انسان
جنگل ای روییده آزاده
بی دریغ افکنده روی کوهها دامن
آشیان ها بر سر انگشتان تو جاوید
چشمهها در سایبان های تو جوشنده
آفتاب و باد و باران بر سرت افشان
جان تو خدمتگر آتش
سر بلند و سبز باش ای جنگل انسان
زندگانی شعله می خواهد صدا سر داد عمو نوروز
شعله ها را هیمه باید روشنی افروز
کودکانم داستان ما ز آرش بود
او به جان خدمتگزار " باغ آتش " بود !!

Image may contain: 1 person, standing and text

و خورشید غروب کرد و شبی را رقم زد


و خورشید غروب کرد و شبی را رقم زد ! فرهیخته به من زنگ زد و خبر را داد گفتمش صبر کن خبر سخت دردناکی است ! دوباره آمد : دکتر فیروز نادری نوشته :
A light was turned off today

 ... far too soon. Breaks my heart

و ماندم در روزگار این همه خبرهای ناگوار که " بوم " هم یارایش نیست ! پرفسور جوان میرزاخانی رفت ! خیلی زود " بربال مرگ " نشست !
به خانواده مریم به ایرانش به دانش جهانیش تنها می توانم بگویم : دردا دریغا ! دردا ، دردا دردا

Image may contain: night

سیزدهم جولای است دوعکس گرفتم نخستین ساعت نه نیم شب و دومین یازده شب ! اپسالا


سیزدهم جولای است دوعکس گرفتم نخستین ساعت نه نیم شب و دومین یازده شب ! اپسالا

Image may contain: sky, cloud, tree and outdoor
Image may contain: sky, tree, night, plant and outdoor

لبخند و نگاهی که سرشار از پروازند

لبخند و نگاهی که سرشار از پروازند

تورج پارسی

عکس ساده ای است ، اما پر از معنا ست ، عکاس از زاویه ی درستی توانسته شاهکار بیافریند ، زنی است با دو کودکش ، فقر می بارد از همه سو ، اما مهر مادر آن چنان دختر بچه را می نوازد که چشمان و لبانش هم سو می خندند ، خنده ای که نهایتی را رقم می زند ! نهایت خشنودی . جسم اگر گرسنه است ، اما روح سرشارست از پرواز ، سرریزست از زندگی ! آن سو نگاه پسر بچه ست که در سایبان آرنج خواهرش چه پرسش گرانه می نگرد ! نگاهی پر نگاه ! نگاهی که هزاران پرسش در آن می روید ! به راستی کدامین پرسش ای رهگذر زمان ؟ شاید که کلید درک زمان در همین پرسش نهفته است !
و نگاه دیگر ، نگاه به دور دوخته ی مادر است که هزاران بیت نسروده دارد ، نگاهش تا کجا می رود ، تا کجا می پیماید ؟‌ تا کدام آرزو سفر می کند ؟ تا ......؟
ای کاش می دانستم کدام عکاس چنین لحظه ی بزرگی را شکار کرده است ، عکاسان تاریخ رامصور می نگارند !
عکس مرا به یاد شعر خلیل جبران می اندازد :
ما تا بی نهایت
بیش از آن هستیم
که تصورش را می کنیم .

Image may contain: 3 people, people smiling