ساعت ده شب نهم جولای دوهزار هفده اپسالا . سوئد
تورج پارسی
آسمانی که به اندازه ی تنهایی من آبی بود
مثل چشمان تو بود !
تورج پارسی
جون دوهزار ده فرودگاه ریکجاویک
دیشب سعدی را می خواندم
تورج پارسی
چهار شنبه ششم جولای دوهزارشانزده
که ای نیکبخت این نه شکل من است
ولیکن قلم در کف دشمن است
..........از همان شعر گفتگوی با ابلیس سعدی است ، کسی ابلیس را به خواب می بیند ، این ابلیس با آنچه را که در ذهن او نقش داده بودند بسیار بسیار بسیار فرق داشت ! ابلیس ذهن او دژم روی و زشت و تباه است ، و گستره ی این تصویر زشت از ایوان شاه گرفته تا بر درگاه گرمابه رسم شده است ! اما آنچه اکنون با چشم خود می بیند ابلیس " به بالا بلندی همچون صنوبر و در دیدار همچون فرشته ای است با چهره ای خوروش ! نگاه سعدی . تیزبینی سعدی ، نقد سعدی نسخه ای برای دیروز نیست بلکه برای امروز و پسین فرداهای ماست ! هیچ بازاری آشفته تراز بازار ما ایرانیان نیست ، زود می گرییم و در آن قهقهه مان هم گوش هفت کهکشان را کر می کند ! در آن ابلیس می سازیم ، و در آن هم فرشته ! ابیلس مان ابلیسی است که به تنهایی هزاران ابلیس در جیب دارد ، می پرسی تو ایشان را می شناسی البته فرق نمی کند مادینه یا نرینه !! پاسخ می دهد نه !! پس از کجا می دانی ؟ دوستم گفته ؟ دوستت از کجا می دونه دایی اش گفته !!
و ......یعنی همین مردم نقل قولی همان " دشمن " مورد نظر سعدی شیرازند ! و این چنین مردم نقل قولی زندگی می کنند که به گفته ی صادق هدایت نصیب نشه !
ندانم کجا دیدهام در کتاب
که ابلیس را دید شخصی به خواب
به بالا صنوبر، به دیدن چو حور
چو خورشیدش از چهره میتافت نور
فرا رفت و گفت: ای عجب، این تویی
فرشته نباشد بدین نیکویی
تو کاین روی داری به حسن قمر
چرا در جهانی به زشتی سمر؟
چرا نقش بندت در ایوان شاه
دژم روی کردهست و زشت و تباه؟
شنید این سخن بخت برگشته دیو
به زاری برآورد بانگ و غریو
که ای نیکبخت این نه شکل من است
ولیکن قلم در کف دشمن است
مرا همچنین نام نیک است لیک
ز علت نگوید بداندیش نیک
!!
*بوستان سعدی . باب اول در عدل و تدبیر و رای
دو عکس را پیشکش می کنم به دوست ارجمند آقای عباس مخبر عکاس ، استوره شناس و مترجم !
نخستین عکس ساعت ده و نیم شب چهارم جون دوهزار هفده اپسالاست
دویمین عکس ساعت ده و نیم شب پنجم جون دوهزار هفده اپسالاست
عباس معیری نقاش و مجسمه ساز ایرانی باشنده در پاریس است . او خواهر زاده استاد پور داود است ، بخشی از مصاحبه ی کیهان لندن را با معیری در اینجا می خوانید.
با مهر همیشگی
– تاریخچه مینیاتور در ایران به چه زمانی بر میگردد؟
– اساسا تاریخچه نقاشی و مینیاتور در ایران به قرن سوم و عصر مانی بر میگردد. نقاشی در آیین مانوی نوعی عبادت محسوب میشد. استفاده از رنگ طلا و نقره در مینیاتور نیز از همان دوران رواج داشت زیرا نشانی از نور و روشنایی است. بعد از حمله اعراب صورتگری و نقاشی ممنوع شد زیرا علمای اسلامی آن را حرام میدانستند. احادیث متعددی هم در این زمینه وجود دارد. به طور مثال میگفتند در خانهای که سگ، نقاشی و زنگ وجود داشته باشد فرشتهها در آن حضور نمییابند یا میگفتند روز قیامت خداوند کسانی را که تصاویر انسانی کشیدهاند احضار میکند و از آنها میخواهد که در آن تصاویر روح بدمند و چون نمیتوانند آنها را راهی جهنم میکند. از قرن سیزدهم آرام آرام نقاشان دوباره شروع به کار کردند زیرا قدرت فرهنگ ایرانی همیشه بر مهاجمان مسلط شده است. اگر تاریخ را نگاه کنید، بیهیچ نگاه ناسیونالیستی، به راحتی این مهم را در مییابید. فرزندان تیمور گورکان (ملقب به تیمور لنگ) و یا چنگیز مغول بعدها مشوق هنرمندان ایرانی شدند تا جایی که عصر تیموری بهشت هنرمندان بود. عموزادههای تیموری که در نقاط مختلف ایران حکومت میکردند هر کدام در رقابت با یکدیگر سعی داشتند هنرمندان بیشتری را نزد خود نگاه دارند.
– بعد از ورود اسلام چه تغیراتی در نقاشی و مینیاتور ایرانی ایجاد شد؟
– مینیاتور ایرانی از پیش از اسلام هم ریشه مذهبی داشت زیرا به عصر مانی و مذهب مانوی بر میگردد بنا بر این تغییر عمدهای در آن ایجاد نشد. اساسا نقاش ایرانی از دست، بدن و طبیعت الهام نمیگیرد برای او طبیعت بهانه است برای بالاتر و فراتر رفتن، همانطور که در عرفان ایرانی هم میبینیم. نقاشان ایرانی به نوعی بهشت را نقاشی میکنند جایی بیزمان و مکان که شکلها و تصویرهای انسانی در آن حالتی شناور و بیوزن دارند گویی روی زمین نیستند. در مینیاتور سایه و روشن و یا تاریکی نمیبینیم و تصاویر بیشتر حالت روحانی دارند.
زن رام کننده
– اروتیسم در مینیاتور ونقاشی ایرانی چه جایگاهی دارد؟
– اروتیک به آن معنی که در غرب هست در کارهای ایرانی وجود ندارد. در نقاشیهای ایرانی بیشتر حالتهای عاشقانه، پیوند و یا بوس و کنار تصویر شده است. ندرتا آثاری از قرن هفدهم داریم که حالتهای اروتیک دارند و یا داستان خلقت آدم و حوا که برهنه نقاشی شدهاند.
اگر به تاریخ بشر در غرب نگاه کنیم در ابتدا خدایان در آسمان بودند و هر چه بشر پیشرفت کرد خدایان پایینتر آمدند تا در آخر به قلعه «المپ» میرسند. اما در شرق برعکس است و خدایان از زمین به آسمان میروند و در آخر به خدای یگانه میرسیم. تفاوت این دو دیدگاه پایهگذار هنر شرق و غرب است. غرب کمال برایش عین طبیعت است اما در شرق انسان دنبال چیزی والاتر و بالاتر از مادیات و امر زمینی و طبیعت است.
– سوژه بیشتر نقاشیهای شما زنان هستند با پستانهای برجسته، و همچنین اسب و پرنده… این تصاویر چه فلسفهای در خود دارند؟
– پستان زنان و در واقع وجود زن به معنای حیات و روح زندگی است. دنیای بدون زنان را تصور کنید که در آن زندگی وجود ندارد و این مهم همیشه الهام بخش من بوده؛ حیات مساوی است با وجود زن. پرندهها سمبل آزادی و صلح هستند، اسب نمادی از حرکت و مردانگی است و همینطور سرو که علامت نامیرایی است و بر میگردد به زرتشت که سرو کاشمر را با دست خودش کاشت و گفت هر کس این سرو را قطع کند از بین خواهد رفت، یکی از خلفای عباسی سرو را ریشه کن کرد تا برای قصر و تاج و تخت اش استفاده کند اما خلافت عباسی منهدم شد.
– پیشرفت هنر مدرن در ایران را چگونه میبینید؟
– به دور از حب و بغض باید از نقش سازنده ملکه فرح پهلوی در اعتلا و شناساندن هنر ایران یاد کنم تا آنجا که به یاد میآورم تا پیش از آنکه ایشان ملکه ایران شوند بیش از دو گالری دولتی در ایران وجود نداشت نظیر «تالار رضا عباسی» وابسته به اداره کل هنرهای زیبا که بعدها به وزارت فرهنگ و هنر تغییر نام داد و دیگری «تالار فرهنگ» که در اختیار وزارت آموزش و پرورش بود. به غیر از آن محل دیگری برای نمایش آثار هنرمندان ایرانی وجود نداشت.
پیگیری و تشویق این بانوی هنردوست باعث شد که گالریهای متعدد در ایران ایجاد شود و هنر نقاشی و خصوصا هنر مدرن ایران رونق پیدا کند تا آنجا که اکثر دستاندرکاران حکومت پهلوی بودجهای برای خرید آثار هنرمندان کنار گذاشته و اکثرا در نمایشگاهها حضور پیدا میکردند و به یکدیگر برای خرید تابلوها تأسی میجستند. ابتکار دیگر ایشان ایجاد جشن هنر شیراز بود، که جدا از بعضی زیادهرویها، باعث شناسانده شدن هنر و هنرمندان ایرانی در سطح جهانی شد و باز مهمتر از همه جمع آوری و خرید آثار هنرمندان بزرگ دنیا توسط فرح پهلوی که خود گنجینهای است و میتواند پشتوانه مالی ارزشمندی برای ملت ایران باشد. امروز در ایران هنرمندان، هر چند کم داریم، آثار ارزشمندی تولید میکنند و در خارج از ایران هم موفقیتهایی کسب میکنند و این جای بسی امیدورای است. اما در این میان هم کسانی هستند که کارهایشان کپی آثار دیگران است و هیچ خلاقیتی از خود ندارند که خوب بعد از مدتی هم کنار گذاشته میشوند.
در پایان نظر عباس معیری را نسبت به بازارهای راه افتاده در جهان برای خرید آثار هنری خصوصا آثار هنرمندان ایرانی جویا شدم که پاسخ وی را می شنویدhttps://soundcloud.com/kayhan-london/akgk7vhoq5mh