یاداشت روزانه تورج پارسی یازدهم مه دوهزار سیزده پوزش . پس از ان

یاداشت روزانه
تورج پارسی
یازدهم  مه دوهزار سیزده
پوزش . پس از انتشار یاداشت روزانه تاریخ دهم مه دوهزار سیزده ، پیامی ازارجمندی که  دکتر دام پزشک است گرفتم با سپاس از توجه ایشان ، پیام ایشان را در اختیار همگان می گذارم .... با مهر همیشگی

با عرض سلام و ادای محبت . من در زیر چادر سیاه عشایری متولد شده ام و در زیر چادر سیاه که مدرسه مان بود درس خواندم ، درواقع یک فرد عشایری هستم که از کوچکی با اسب ، خر ، گوسفند ، سگ و....... زندگی کرده ام . باید عرض بکنم به حضورتان که تا آدم با  حیوانات زندگی نکند نمی تواند که آنها را بفمد ، خاطراتی زیادی  ازحس حیوانات دارم یعنی از سنین کودکی تا وقتی که درسم تمام شد و به نام دکتر دامپزشک خدمت کردم  . 
در یاداشت تازه جنابعالی نقلی از سعدی فرموده بودید :
جهان پرسماع است ومستی وشور
ولیکن   چه  بیند  در  آیینه   کور
نبینی  شتر   بر  نوای   عرب
که چونش به رقص اندر آرد طرب!
شتر را چو شور و طرب در سر است
اگر  آدمی  را  نباشد " خر"  است !!!
من اتهام سعدی را به " خر "رد می کنم ، نخست اینکه  خر را نشانه ی همه ی نا فهمی ها بدانیم ! دویم درنوجوانی و جوانی متوجه شدم  وقتی که با چهارپایان سر چشمه آب می رفتیم تا شروع می کردیم به "سوت زدن " خران و اسبان به آرامی آب می نوشیدند و گاه نیز اگر بچه چوپانی  همراهمان بود با نواختن نی لبک اسبان و خران بهتر آب می نوشیدند ، نی نوازی بچه چوپان ها هنگاه چرای گوسفندان نیز در رابطه هست با اثرات موسیقی . پس خران هم هچون چهارپایان دیگر تحت تاثیر موسیقی قرار می گیرند حالا اگر بلا نسبت از " آدم " ها کسانی پیدا می شوند که اثرات موسیقی را درست متوجه نمی‌ شوند خواهشمند هستم که برای این حضرات ،صفت دیگری پیدا بکنید  تا توهینی به " خر " بار بردار نشود . من هم با اجازه ی جناب تان نقلی از سعدی می کنم و عرایضم را با سپاس زیاد ،خاتمه می دهم . 
گاوان و خران بار بردار
به ز آدمیان مردم آزار
با احترام
بهرام دادمندی دامپزشک  بازنشسته.

یاداشت روزانه دهم ماه مه

یاداشت روزانه
دهم مه دوهزار سیزده
در پارک بر نیمکتی نشسته ام ، آفتاب گرما بخش جسم و روان آدمی است می تابد و می افزاید ! پرندگان نیز همچون آدمی از درازای زمستان سرد و تاریک وارسته و ترانه می خوانند و از این سو به آن سو همچون کودکان شادمانی نشان می دهند ! شگفتا که آفتاب زمین و زمان را به روز می کند ، نگاه ها رو به روشنایی و آرامشند !
پیرزنی با سگ زیبا و سپیدش در حرکتند ، سگ کنجکاو صدای پرند است ، می ایستد و گوش می کند ، سر به بالا کرده متوجه می شود که پرنده بالای درخت است که  می خواند ، چند دقیقه ای گوش می کند ، پیش رفتم اجازه گرفتم که از سگ موسیقی دوست عکسی بگیرم ! ، اجازت داد هردو ساکتیم و سگ نیز هم چنان سر به بالا دارد ، پیرزن رفت اما سگ ماند ، چند لحظه  بیشتر ! سرانجام در پی پیرزن رفت .  دارم به پهنه ی موسیقی و کاربردش می اندیشم که پژوهش نشان می دهد که موسیقی روی آدمی ، چهارپایان ، روییدنی ها و ...اثر دارد . به یاد سی و یکم تیرماه پنجاه و هشت می افتم که اعضای رادیو به دیدار خمینی رفتند فتوا دادند : موسیقی با تریاک فرقی ندارد ، تریاک یک جور بی حالی و بی حسی می آورد و موسیقی هم همینطور ، اگر می خواهید مملکت شما " مستقل " باشد از این به بعد " باید " موسیقی را از تلویزیون رادیو حذف بکنید ، موسیقی خیانت به مملکت است ، خیانت به جوان ها " و با این کلام بی خردانه ،  تارها ، سنتورها ، ویلن ها و....شکسته شدند و هنر زنده به گور گردید و هنرمند نیز ! و.....
به سرای سعدی می شتابم  :
جهان پرسماع است ومستی وشور
ولیکن   چه  بیند  در  آیینه   کور
نبینی  شتر   بر  نوای   عرب
که چونش به رقص اندر آرد طرب!
شتر را چو شور و طرب در سر است
اگر  آدمی  را  نباشد " خر"  است !!!