سیمفونی اردى بهشت / ۱

سیمفونی  اردى بهشت / ۱
تورج پارسى
خود را ورق مى زنم ،
صفحه ى سوم اردى بهشتم،
ماه عطر،
ماه جنون بهار نارنج در برگ هاى رندى حافظ و آب رکنى
ماه" دل برون " ازحجم جغرافیاى زمان
ماهى که مى خواهم دوباره خود را با خطى باستانى بنویسم
تا در فصل هاى بى تکلم نقس مرگ را به  لکنت بیندازم
مى خواهم خود را ورق بزنم ،
اردى بهشت است 

آپریل ۲۰۰۴

اردی بهشت فصل بلوغ بهاری

روز اول اردی بهشت زاد روز سعدی
۱۵ اردیبهشت روز  شیراز 
۲۵ اردی بهشت روز فردوسى
و روز همه ى آنانى که در اردی بهشت چشم به جهان گشوده اند  .
دکتر تورج پارسى
اشه /Asha یا Ereta /واژه اوستایى است که بچم یا معنای راستى ، نظم کیهانى یا هنجار هستى است "در گات های زرتشت کم و بیش ۱۸۰ بار از اشا نام آورده شده است " .Ereta درفارسى باستان  Arta درسانسکریت Rta ودر پهلوى کهن  Artودر پهلوى جدید و فارسى امروزى Ard  به زبان انگلیسى right به زبان سوئدى rätt از یک ریشه درست شده اند .

حرکت جاودانه اى که در زمان و مکان جارى است عام ترین قانون مندى جهانست که ویژگیش تغییر و تازه شدن
است . به عبارتى حرکت در راستاى رسایى و کمال است بطورى که  هر مرحله از کمال ، نردبانى مى گردد براى مرحله ى دیگر . سکون و آرامش صرفا جنبه ى نسبى دارد . در این نظم جهانى تنها یک قانون است که پیوست و پویایی هستى ها را هنجار مى دهد و آن اشا یا قانون راستى وداد است .  از آنجاىى که آدمى در این دکترین از آزادى گزینش برخوردارست درنتیجه از کشته ى خود مى خورد به همین سبب  اشا درکردار او دخالتى ندارد اما برآیند کارش  با ترازوى اشا  سنجیده مى شود. براصل این دکترین " هماهنگى بشر با اشا یا هماهنگ شدن او با نظم جهان هستى برایش آرامش می آورد "
اشاوهیشتاAsha vashishta یا بهترین راستى یا اردى بهشت ،گوهر داد است دومین فروزه اهورایى است که در جهان مادى  نگهبان آتش است چرا که آتش مظهر پاکى است .گل مرزنگوش  Origanum Vulgar  یا Origanum majorana اSweet marjoram ویژه ى اشاوهیشتاست
اشاوهیشت یا اردی بهىشت نام سومین روز و دومین ماه سال است که چون نام ماه و روز همانند بشود اردیبهشتگان خوا نده و انرا جشن گیرند . اردى بهشت جشن اخلاق و فضیلت آدمى است ، جشن نیکى و نیک کردارى است چرا که راستى بهترین نیکى است . در نماز روزانه  اشه وهیشت یانماز اشه زرتشتیان خوانند.
اشم وهو وهیشتم استى اوشتا استى اوشتا اهماىى هیت اشایى وهیشتایى اشم
ashem vohû vahishtem astî
ushtâ astî
‏arta در بخش نخستین نام ارتخشتر یا اردشیر که به چم فرمانروای راستى است یا ارتیان (اردوان ) که به چم نگهبان راستى است آمده است .  " ereta  به چم حرکت مستقیم ( درست ) براى  رسیدن و به دست آوردن است یا به عبارت دیگر : حرکت درست ، در زمان ومکان  درست و ابزار درست براى دسترسى به نتیجه ى درست است ، "


ushtâ ahmâi
hyat ashâi vahishtâi ashem

.Holiness (Asha) is the best of all good

:
it is also happiness

.
Happy the man who is holy with perfect holiness!۱

راستى بهترین نیکى است ، خرسندى است . خرسندى براى کسى که راستى را براى بهترىن راستى بخواهد.

اردی بهشت فصل بلوغ بهاری در استان پارس  به ویژه درشیراز است ، شیراز اقلیم رنگ و بو می شودیا به تعبیر درست و خوش آهنگ سعدی" خلعت اردىبهشتى " می پوشد به "راستی صولت برد می آرامد و اوان دولت ورد می رسد " "و جمال دختر رز نور چشم " همگان می گردد ،
پیراهن برگ بر درختان                   چون جامه ی عید نیک بختان
اول اردی بهشت ماه جلالی             بلبل گوینده بر منابر قضبان
بر گل سرخ از نم اوفتاده لالی       همچون عرق بر عذار شاهد غضبان
این حال وهوا ی اردی بهشتی است که : چو آب مى رود این پارسی به قوت طبع ،آنچنان که  در بهشت فصل ، طبع شاگردان مدرسه نیز به سرایش می پردازد و گله و زاری مى کند بی گمان از قیل قال مدرسه دلش می گیرد و فریاد می زند :
اردی بهشت مردم اردی جهنم ماست   
زیرا که در دبستان غوغای درس برپاست !
آیا حافظ در بهار توبه شکن ،در اردی بهشت ، ماه می ، ماهی که خم ها به جوش می آیند و هوا شراب خواره می شود ازقیل قال مدرسه دلش می گیرد و فریاد بر می دارد که ما پژواکش را  می شنویم  :
حاشا که من به موسم گل ترک می کنم
 من لاف عقل می زنم این کار کی کنم
مطرب کجاست تا همه محصول زهد و علم  
  در کار بانگ و بربت آواز نی کنم
از قیل قال مدرسه حالی دلم گرفت      
یک چند نیز خدمت معشوق و می کنم
کو پیک صبح تا گله هاى شب فراق   
با آن خجسته طالع فرخنده پى کنم
چرا حافظ به یاد حکایت جم و کاووس کی می افتد و بی ترس و بیم "نامه ی سیاه " را به هیچ می گیرد ؟
کی بود در زمانه وفا ؟ جام مى بیار   
 تا من حکایت جم و کاووس کى کنم
از نامه ی سیاه نترسم که روز حشر    
 با فیض لطف او سد ازین نامه طى کنم
این جان عاریت که به حافظ سپرد دوست   
 روزى رخش ببینم و تسلیم وى کنم
 آیا این همان فتوای عقل  بر دانا ست که پورسینا نیز آنرا مطرح کرده است ؟
می حلال گشت به فتوای عقل بر دانا  
می حرام گشت به فتوای شرع بر احمق
در هواى بهارى پارس آنهم وقت گل چشم بستن بر جمال دختر رز  کار دیوانگانست :
من که عیب توبه کاران کرده باشم بارها
توبه از مى وقت گل دیوانه باشم گر کنم
  شاعر ملی « ادیب برومند » نیز در وصف اردیبهشتِ بهشت گونه سپاهان سروده  است :
خرّما شهر سپاهان ، خاصه در اردیبهشت
 کز صفایش بازیابی جلوه خرم بهشت
بنگر از هر سو به هم پیوسته خرمن های گل
بنگر از هر جا به هم روییده سبزی های کشت
آتشین گل های صد برگش به باغ اکنون دمید
 آنچنان که آذرگشسب افروخت نار زردهشت
بوی گل ها بشنو و رشد درختان بازبین 
زان چه بستان بان نشاند و زان چه کشتاورز کشت ...۱

شیراز  شهر گل و بلبل شهر هزار رازست  ،هر شهرى در ایران زمین داراى آب و هوایی است که خواه ناخواه زیبایی می آفریند اما آنچه   که شیراز را جلوه اى دیگر می بخشد قرین بودن نامش با تخت جمشید  که دروازه ى فرهنگى جهان باستان بوده و پاسارگاد،،حافظ ، سعدى و.... است .  نام شیراز به عنوان مرکزیت استان پارس یادآور میراث هاى کهن سال و کهن یادى است که از دیروز تاریخ مانده تا امروز ما را به فردایمان  پیوند بدهد .شیراز باید پایتخت فرهنگى نام  بگیرده به پاس همین گنجینه های چندین  و چند هزار ساله اى که دور بر خود دارد .
روز ۱۵ اردی بهشت را به نام روز شیراز ثبت کرده اند کارى است ارزنده اما این نام گذارى را در حالى انجام مى دهند که با زدن سد سیوند یکى از بزرگترین سند تاریخى ایران زمین و جهان   یعنى تخت جمشید و پاسارگاد رابه تباهى  می کشند .بی گمان توریست خارجى  آهنگ دیدار این میراث ملى و فراملى را دارد .بی گمان حال و هواى  شیراز هم   ویژگى هایی دارد اما آنچه مى تواند عامل   درآمدى نه تنها براى فارس بلکه کشور بشود میراث فرهنگى است که امروز مورد غضب است !
سد سیوند سدى که صرفا می توان  از آن به عنوان عامل تخریب از آن نام برد یعنى ازنابودى مراتع گرفته تا میراث فرهنگى ، دکتر محمّدرضا مقدم، در کنفرانس مراتع کشور گفته است :   با چنین ارزش‌ های بی‌ مانندی آیا بدسلیقگی نیست که ارزش مراتع را صرفاً از منظر تولید علوفه برای احشام درنظرگرفته و در نتیجه، مجوز پاک ‌تراشی آن را به بهانه ‌ی احداث جاده، احداث سد (مانند سیوند که سدها هکتار از مراتع را با خود به زیر آّ خواهد برد)، یا طرح‌ های پرسش‌ برانگیزی چون فلاحت در فراغت صادر کنیم؟ ، وزارت نیرو سالانه میلیاردها دلار در بخش سدسازی هزینه می ‌کند؛ سدهایی که در بهترین حالت عمر مفیدی کمتر ازپنجاه سال دارند. با این وجود، هیچ کوشش و سرمایه‌ گذاری چشمگیر و شایسته‌ای برای حفظ اراضی بالادست که همانا مراتع کشور باشند، انجام نداده و نمی ‌دهد؛"
تازه پس از این همه نابخردى ها و دشمنى مستقیم با فرهنگ باستانى آقای احمدى نژاد در سفرش به فارس گفته است :
 دعوت می‌ کنم قدرتهای دنیا به خرج ملت ایران به پاسارگاد سفر کنند و تخت جمشید را ببینند تا به قدرت و توانمندی این ملت آشنا شوند.  ابرقدرتها از تاریخ بی ‌خبرند ظاهرا از علم و دانش تاریخی بی‌ بهره‌ اند، نمی‌ دانند که ملت ایران تنها ملتی است که بیش از هفت هزار سال تاریخ پرافتخار فرهنگ و تمدن دارد و همه علوم امروز بشریت مرهون دانشمندان ایران زمین است ".
به صداى داریوش بزرگ گوش می دهم که مى گوید :
:ای اهوره مزدا ! مارا از سه آفت دور نگهدار : دروغ ، دشمن و خشکسالی."
ایرانی و جهانی پر از اردی بهشت آرزو می کنم
" اردی بهشت روزست " ای ماه دل ستان
‍امروز چون بهشت برین است بوستان
زان باده  ای که خرم از او گشت عیش و عمر
زان باده ای که گردد ازو  تازه طبع و جان
زیرا رسیده ایم به دولت به کام خویش
در ملک و دولت ملک و شاه کامران
سرچشمه ها :
۱_ على اکبر جعفرى ، فصل نامه اشا
۲ _ کیخسرو کشاورز، مزدا خدا نیست ،
۳_ به نقل ازسایت ttp://drshahinsepanta.persianblog.com
برای آگاهی از گل مرزنگوش :



‏http://linnaeus.nrm.se/flora/di/lamia/origa/origvul.html‏http://sv.wikipedia.org/wiki/Kungsmynta‏http://www.paghat.com/oreganonana.html‏http://www.about-garden.com/a/en/4434-origanum-vulgar-oregano/‏http://www.aftabir.com/lifestyle/view/10414/%D9%85%D8%B1%D8%B2%D9%86%DA%AF%D9%88%D8%B4‏http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B1%D8%B2%D9%86%DA%AF%D9%88%D8%B4

نخستین روز اردیبهشت به نام سعدی نامورست . روز سعدی




 The sons of Adam are limbs of each other
Having been created of one essence.
When the calamity of time afflicts one limb
The other limbs cannot remain at rest.
If thou hast no sympathy for the troubles of others
Thou art unworthy to be called by the name of a man.
بنی آدم اعضای یکدیگرند    
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی

من از تو صبر ندارم که بی تو بنشینم کسی دیگر نتواند که بر تو بگزی

من از تو صبر ندارم که بی تو بنشینم
کسی دیگر نتواند که بر تو بگزینم

گوشه ی دشتی

تورج پارسی

به صدای افسانه خواننده ی فرهنگ هنر گوش می کنم ، این هم برکتی است از سایتی به نام جدید آن لاین که میهمان همیشگی اش هستم ، افسانه در دشتی می خواند :

من از تو صبر ندارم که بی تو بنشینم
کسی دیگر نتواند که بر تو بگزینم

گمان دارم شعر باید از سعدی باشد ، حال و هوای سعدی را آشنا هستم برای اطمینان از قفسه ی کتاب نخست برگزیده ای از غزل هایش که گزیننده و ویرایشگرش  دکتر کزازی است بر می گیرم  ، گمانم درست بوده است :

بپرس حال من آخر ، چو بگذری روزی
که چون همی گذرد روزگار مسکینم

پیشتر نوشتم که برخی شاعران در حال و هوای موسیقیایی به سرودن می پردازند و حتا در یک گوشه و دستگاه خاص موسیقیایی ، برای نمونه این شعر را هم  در ماهور می توان خواند اما به گمان من این شعر در ماهور سرور انگیز سروده نشده و صرفا در حال و هوای دلسوز دشتی هم چون آه از سینه ی شاعر برون جسته است. . شعر غوغا برانگیز مولانا جان می دهد برای ماهور :

حیلت رها کن عاشقا ، دیوانه شو ، دیوانه شو
وندر دل آتش درآ ، پروانه شو ، پروانه شو

نکته ای که در اینجا مطرح می کنم این است که خواننده نیز در خواندن گوشه ی دشتی باید همان حال و هوارا داشته باشداین نه تنها درباره ی گوشه ی دشتی صادق است بلکه درباره ی همه ی دستگاه های موسیقی سزاست . این همخوانی چنان جلوه گر خواهد شد که شنونده گمان بکند که خواننده ی آواز ، غزل را سروده است ، این قلم درباره ی محمودی خوانساری همیشه چنین باور داشته است و حتا پا فراتر گذاشته و صدای  محمودی را همیشه در دشتی  کوک می بیند . از محمد موسوی نوازنده نی خواندم که نقلی داشت از بنان درباره ی محمودی خوانساری  "شعری که محمودی می خواند شنونده گمان می کند که شاعر خود اوست "
موسوی نوازنده ی نی نقل می کند : استاد تاج می فرمودند من گوشه ای را قبول دارم که شعر در ان بگنجد ، اگر وزن آن طوری باشد که نشود شعر در آن گذاشت ردیف آوازی نیست ، ردیف آوازی انست که بتوان روی آن کلام گذاشت " این در واقع گواهی است بر این نوشته که شاعران هم در گاه سرایش دستگاه و گوشه ای را نشانه می کنند .
در اینجا نمونه ی دیگری می آورم از غزل زیبای شهریار که محمودی آنرا  در گل های تازه شماره ۳  در حال و هوای سد در سد دشتی خوانده است . در اینجا پافشاری می کنم که  استاد شهریار غزل را در دشتی سروده است ! و نقل است از ایشان که گفته است : محمودی با آوزش شعر مرا جاودانه ساخت !

از زندگانی ام گله دارد جوانیم
شرمنده  ی جوانی از زندگانی ام
گوش زمین به ناله ی من نیست آشنا
من طایر شکسته پر آسمانی ام
گیرم که آب و دانه دریغم نداشتند
چون می کنند با غم بی همزبانیم
دارم هوای دیدن یاران رفته را
یاری کن ای اجل که به یاران رسانی ام
گفتی که آتشم بنشانی ولی چه سود
برخاستی که بر سر آتش نشانی ام
شمعم گریست زار به بالین که شهریار
من نیز چون تو همدم سوز نهانیم
دستگاه ها و گوشه ها
هفت دستگاه اصلی موسیقیایی داریم :
شور ، همایون ، نوا ، سه گاه ، چهارگاه، راست پنج گاه و ماهورست .
دستگاه شور خود چهار کمکی دارد که عبارند از افشاری ، بیات زند ، دشتی و ابو عطا
دستگاه همایون هم اصفهان و شوشتری و بی داد عشاق را دارد
وزیری آوازهای ایران در سه بخش نشان می دهد دستگاه ، نغمه و گوشه و اگر موسیقی ایران را کشوری فرض کنیم دستگاه را ولایت یا استان ، نغمه  را شهر و گوشه را خانه تعبیر کرده است . سر آغاز دستگاه ها شورست ، خالقی شور را همچون سخن گوی پیر می داند و دشتی را همچون جوانی می داند که نمی تواند اندوه خویش را کنترل بکند . 
دشتی بیش از از هر گوشه و دستگاهی در ساختار موسیقی محلی اثر گذار بوده است
ترانه های محلی فارس بیشتر در دشتی از دستگاه شور و شوشتری  و بی داد از دستگاه همایون ساخته و پرداخته شده است . بر خلاف دکتر برکشلی که دشتی را برآیند موسیقی محلی شمال ایران می داند ، این قلم گوشه دشتی را از ناحیه ی دشتستان بوشهر می داند چنانچه فایزخوانی و شروه های این خطه در دشتی ساخته و خوانده می شوند . در آواز دشتی : در آمد ، اوج ، گیلکی ، بیدگانی ، چوپانی ، دشتستانی و حاجیانی ،غم انگیز، دیلمان ، مثنوی .  در رابطه با همین نوشته توجه تان را به دو یوتب که زنده یاد محمودی خوانساری و شجریان خوانده اند جلب می کنم .
http://www.youtube.com/watch?v=mfjCNj2Q9nk
http://www.youtube.com/watch?v=mfjCNj2Q9nk

ترا زمزمه می کنم


ترا زمزمه می کنم
تورج پارسی
از تپش قلب
تا بازی با رنگ ها
تا شکستن وزن واژه ها
به نقطه  ای از نظم می رسم
که تو آنجا ایستاده ای ..
ترا زمزمه می کنم
ترا ......
۱۷ اپریل ۲۰۱۱